خرداد ۰۹، ۱۳۸۸

آدمیان مردم آزار

آزادراه تهران - پردیس افتتاح نشده مسدود شد. به گزارش خبرگزاری مهر، آزادراهی که دو روز پیش از سوی وزیر راه دولت نهم افتتاح شده بود، به علت غیر ایمن بودن مسدود شد. رئیس پلیس راه استان تهران در این مورد گفته است: قبل از افتتاح این آزاد راه، کارشناسان پلیس راه اعلام کرده بودند که این آزاد راه به علت نداشتن علائم کافی غیر ایمن است.

این آزادراه همان آزادراهی است که وزیر راه دولت احمدی نژاد چنان سخنانی در مراسم افتتاحیه آن بر زبان آورد که بسیاری را از حیرت، انگشت به دهان نگه داشت. دیگر گاهی این حرف مادرها و مادربزرگ هایمان جز در موارد اظهارنظر وزرا و رئیس جمهور مصداق ندارد که واقعا بعضی ها "رو رو شسته اند و آبرو را آب دادن".

حمید بهبهانی در پاسخ به سؤال ایلنا درباره اینكه یك پروژه را چند بار افتتاح می‌كنید؟ گفت: این حرف شما نیست. چه كسی این حرف را به شما زده، به كسی كه این حرف را زده بگویید "هنوز برای در افتادن با بهبهانی كوچك است". این اشاره بهبهانی به احمد خرم، وزیر راه دولت اصلاحات بود. او در ادامه درباره خرم گفت: "این آقا كه تا پیش از این زنده نبود، دو سه ماهی است كه زنده شده و ما را به سفیدنمایی و سیاهی‌هایی متهم می‌كند."

او در مراسم افتتاحیه بزرگراهی که دو روز بعد از طرف خود وزارت راه مسدود شد، مژده داد عازم مشهد است تا قرارداد قطار سریع‌السیر تهران ـ مشهد را با آلمانی ها به ارزش هشت میلیارد یورو امضا کند. او که در این افتتاحیه آنقدر ذوق زده شده بود که هشدارهای ایمنی پلیس راه را درباره این آزادراه نادیده گرفته و به ذکر خاطرات خود از زمان تحصیل اش در خارج از کشور پرداخت و صاف صاف زل زد توی چشم خبرنگاران و گفت: "مغز هر جوان ایرانی معادل چهار مغز اروپایی است. دانشجویان آنجا همچون گاو و گوسفند هستند به طوری كه برای روشن‌ كردن مطلب واضحی نیز دهانشان همچون غار علی‌صدر باز می‌ماند."

وقتی مایلی کهن بیانیه های معروفش را داد و کلمات و لحن زشت و زننده اش صدای همه را درآورد، گفته شد ای بابا؛ از فوتبالیست جماعت چه انتظاری دارید؟ از کسی که همه عمرش را در زمین های خاکی گذرانده چه انتظاری دارید؟ مگر مایلی کهن دکتر و مهندس و استاد و وزیر و وکیل است که انتظار دارید لفظ قلم حرف بزند؟ حالا این آقای بهبهانی، استاد محمود احمدی نژاد در دانشگاه علم و صنعت، 70 سال از خدا عمر گرفته و 32 سال است که استاد دانشگاه است. این آقای وزیر در حالی دانشجویان خارجی را گاو و گوسفند خطاب می کند که با افتخار از امضاء قرارداد با همان خارجی ها خبر می دهد و مخاطب را مبهوت می کند که اگر گاو و گوسفندند، پس شما آنجا چرا داشتید درس می خواندید و اگر برای روشن شدن مطالب واضح دهنشان اندازه غار علیصدر باز می ماند، چطور منافع ایرانیان را در پروژه های ملی به آنها می فهمانید؟
ولی آقای وزیر راه و ترابری انگار نمی داند که "گاوان و خران بار بردار / به ز آدمیان مردم آزار"

منتشر شده در روزنامه


خرداد ۰۷، ۱۳۸۸

درباره روسری گلدار زهرا رهنورد

در غرب رسم بر این است که رسانه‌ها، حتی جدی‌ترین آنها، هیچ‌وقت از گزارش جزئیات مربوط به نوع، جنس، مدل، مارک و طراح لباس های زنان مشهور غافل نمی‌شوند؛ و در اغلب موارد هم این گزارش‌ها باعث اقبال عمومی به آن مارک یا مدل خاص لباسی می‌شود که زن مشهوری از آن استفاده کرده است. آخرین نمونه هم ماجرای سفر اوباما و همسرش میشل به اروپا بود که رسانه‌ها غیر از پوشش خبری دیدارهای سیاسی رئیس جمهور امریکا با همتایان اروپایی خود، به مقایسه نحوه لباس پوشیدن میشل با کارلا برونی، همسر سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه که روزگاری خواننده و مدل بوده است، پرداختند و در نهایت تاکید کردند که میشل بسیار شیک پوش‌تر و خوش لباس‌تر از همتایان اروپایی خود ظاهر شد.

رسانه‌های ما معمولا به دلایلی که بر همه روشن است، هیچ‌گاه چنین موضوعاتی را مورد توجه قرار نداده‌اند و اساسا اجازه هم نداشته‌اند. در طول سی سال اخیر هم اغلب زنان مشهور ایرانی بویژه زنان فعال در سیاست (غیر از زنان هنرمند)، معمولا با پوشش چادر مشکی ظاهر شده‌اند و جایی هم برای پرداختن و بحث کردن درباره امکانات موجود برای لباس پوشیدن آنها وجود نداشته است و در واقع این موضوع، هیچگاه تبدیل به "مسئله اجتماعی" هم نشده بود. ولی در چند سال اخیر حساسیت‌های حکومت درباره شیوه لباس پوشیدن زنان، راه انداختن گشت‌های ارشاد و استفاده از نیروی پلیس برای امر و نهی درباره نوع لباس افراد، باعث اعتراضات گسترده به "سیاسی کردن" این "حق شخصی" زنان شده است. کشمکش‌هایی که موضوع فراموش شده و عادی شده "حجاب زن ایرانی" را تبدیل به "مساله‌ای اجتماعی" کرده است؛ مساله ای که حکومت دیگر بعید بتواند جمع اش کند.

در این میان، نوع پوشش زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی، یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری، "اتفاقی" است که در میان حجم اخبار سنگین مربوط به انتخابات گم شده‌است؛ زهرا رهنورد، استاد تمام دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و خالق مجسمه "مادر" در میدان محسنی، از زنان مبارز قبل از انقلاب بوده است و ظاهرا پس از ازدواج با موسوی، "حجاب" را انتخاب می کند. او که برای اولین بار در تاریخ مبارزات انتخاباتی ایران بعد از انقلاب، در همه سفرهای استانی دست در دست همسرش در سخنرانی‌ها و برنامه های انتخاباتی شرکت می‌کند، نحوه لباس پوشیدن‌اش حتی از بالا بردن طبیعی‌تر دستهایش از میرحسین، هنگام ابراز احساسات جمعیت، بیشتر جلب توجه می‌کند.

او بر خلاف سایر زنان چادری فعال در عرصه سیاست، چادرش کش ندارد؛ بنابراین روی سرش آزادانه حرکت مي‌کند و حتی گاهی از سرش لیز می‌خورد و می‌افتد. این چادر آزاد به روسری‌اش (دقت کنیم که روسری و نه مقنعه) که گل های قرمز و نارنجی دارد، امکان جلوه‌گری می‌دهد؛ همچنین مانتویی که طبق رسم معمول جامعه، مشکی یا تیره نیست و جنس آن شبیه مانتوهایی است که زنان جوان در ایران می‌پوشند. به علاوه او با کیف رنگینی که همیشه در عکس ها از چادرش بیرون زده است، چادر را تبدیل به نمادی آزادانه تر و راحت‌تر کرده است که تنوع و طراوت لباس پوشیدن این استاد دانشگاه 64 ساله را به نمایش بگذارد؛ البته آرایش ملایمی که لبها و چشم های او دارد، بیشتر کمک می‌کند تا جوان تر از سن‌اش به نظر برسد.

همیشه ورود بهار را گل های تک تکی نوید می‌دهند که جسارت می‌کنند و زودتر از بقیه سر از خاک بیرون می‌آوردند؛ به عقیده‌ای برخی، صرف نظر از اینکه نتیجه این انتخابات چه باشد، گل‌های قرمز و نارنجی روسری زهرا رهنورد می‌تواند در کنار تلاش‌های فعالان حقوق بشر، نشانه‌هایی نویدبخش برای مساله پرتنش شیوه لباس پوشیدن زنان ایرانی باشد.

منتشر شده در روزنامه


اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۸

در حاشیه اعلام حمایت مخملباف از میرحسین

یادداشت مخملباف در حمایت از موسوی را دیدم. این یادداشت را خیلی دوست داشتم. مهمترین دلیلم این است که از معدود اعلام مواضعی در دفاع از موسوی بود که در آن "دلیل" دیدم. من لذت بردم که مخملباف دلایل خودش را در اعلام حمایت از میرحسین بیان کرده است. من لذت بردم که در این یادداشت اول درباره لزوم رای دادن گفته، بعد تاکید کرده که هر دو کاندیدای اصلاح طلبان افراد شایسته ای هستند، یک پاراگراف هم در مدح کروبی نوشته و در بقیه متن اش شرح داده است چرا از میرحسین حمایت می کند. چیزی که من در اظهارات و نوشته ها و مصاحبه های هیچ یک از سیاسیونی که از میرحسین حمایت می کنند، ندیدم. البته تاکید کنم که بین این افراد، ابراهیم نبوی هم برای حمایت از میرحسین دلیل می آورد. یکی از دلایل بسیار جالب مخملباف (از نظر من) در دفاع از میرحسین، وجود زنی مثل زهرا رهنورد به عنوان همسر اوست.

به هر حال، ظاهرا برای هنرمندان، میرحسینی که هنرمند و نقاش و رئیس فرهنگستان هنر است، بهترین انتخاب است. این خیلی خوب است که هنرمندان ما توانسته اند کاندیدایی میان نامزدهای موجود پیدا کنند که به خودشان نزدیک ببینندش. مخملباف اشاره ای هم به مهمترین ویژگی کروبی کرده و آن این است که این آدم هیچگاه وقتی حق مظلومی پایمال می شود، ساکت نمی نشیند.

من خیلی خوشحالم که کم کم فضای انتخابات، دست کم از سوی کروبی و موسوی و همچنین طرفدارانشان و تاکید هر دو طرف بر عدم تخریب نامزد دیگر (اخراج مشاور امور جوانان توسط کروبی و عذرخواهی رئیس ستاد میرحسین در اصفهان از کروبی که هر دو به دلیل اهانت به نامزد مقابل صورت گرفته بود) داردبه سمت عقلانی شدن و طرح مطالبات گروه های مختلف فعال در جامعه پیش می رود. کم کم دارد صف بندی میان افراد و گروه هایی که همگی خواهان تغییرند، روشن تر می شود؛ اینکه وقتی سروش می گوید تغییر منظورش چیست، وقتی مخملباف می گوید تغییر منظورش چیست... بویژه این یادداشت ها و نامه ها بسیار برای شناختن مطالبات واقعی افراد و گروه ها خواندنی است.

من خیلی خوشحالم که هم می توانم نامه ابراهیم نبوی و محسن مخملباف را در حمایت از میرحسین بخوانم و هم می توانم استدلال سروش و زیدآبادی و عبدی را در حمایت از کروبی بشنوم. فقط از یک چیز حال اشمئزار شدیدی به من دست می دهد؛ آن هم مشخصا عملکرد و اظهارنظرهای اعضای شورای مرکزی حزب مشارکت است که آبروی هر چی فعال سیاسی را برده اند. واقعا اگر تنها یک دلیل داشته باشم (که دلایل بیشتری دارم) که دوست نداشته باشم میرحسین رئیس جمهور بعدی باشد، این است که با پیروزی میرحسین، مشارکتی هایی که در تمام این مدت فقط تاکید کردند از میرحسین حمایت می کنند چون رای بیشتری دارد، امر برایشان مشتبه بشود جنبشی که ادعای سردمداری اش را می کنند به نتیجه رسانده اند، پیروز میدان شده اند و شروع کنند به صید ماهی های خودشان...

اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۸

مردان خدا پرده پندار دریدند

آیت الله بهجت هم رفت...
حضور بعضی آدمها بر روی این کره خاکی نشانه هایی هستند که...



اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۸

نفس چگونه برآید ز سینه ام بی آه

مشاور شهردار تهران هفته گذشته در گفتگو با خبرگزاری مهر اعلام کرد تلفات آلودگی هوای تهران در 8 سال گذشته بیشتر از آمار شهیدان دوران 8 ساله دفاع مقدس است. در همین مورد، مدیرکل محیط زیست استان تهران مرگ 2500 نفر در سال بر اثر آلودگی هوا را تایید کرده و همین آقای مشاور شهردار، آمار مرگ 12 هزار تهرانی در سال 85 را به واقعیت نزدیک‌تر دانسته است. در جنگ هشت ساله به روایتی، 213 هزار نفر و به روایتی دیگر 188 هزار نفر به شهادت رسیده‌اند.


بگذریم که حتی با فرض مرگ سالانه 12 هزار نفر، در طول هشت سال این رقم می‌شود 96 هزار نفر که معادل نیمی از شهدای جنگ است؛ نه همه شهدای جنگ؛ از مشاور محیط زیست شهردار تهران انتظار نمی‌رود تعداد دقیق شهدای جنگ را حفظ باشند و احتمالا برای اینکه ابعاد ماجرا را برای خوانندگان روشن کنند، در یک اقدام خلاقانه استفاده از صنعت مبالغه را از ادبیات و شعر به مصاحبه با خبرگزاریها انتقال داد‌ه‌اند. فقط ای کاش از این همه خلاقیت کمی هم درحوزه مشاور‌ت‌شان استفاده‌ می‌کردند؛ چون ایشان هم مثل همه ما از وضعیت آلودگی هوا "گله" کرده و گفته‌اند: "چه کسی می‌خواهد این وضعیت را بررسی کند؟"


معلوم است که برای ایشان هم جالب است که بدانند مسئول این ماجرا کیست؟ چون خودشان "مشاور" هستند، "مسئول" که نیستند؛ مدیرکل محیط زیست استان تهران هم که آمار مربوط به فوت شدگان آلودگی هوا را از قول "خیلی‌ها"، "قابل اطمینان" نمي‌دانند و می‌گویند: "آلودگی هوا به طور مستقیم کسی را نمی‌کشد"، فقط یک "مدیرکل" اند؛ "مسئول" که نیستند. مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای شهرداری تهران هم که گفته اند "آلودگی هوا هرگز جزو اولویت‌های اصلی تصمیم‌گیران و مدیران ما نیست" هم که بنده خدا فقط "مدیر عامل" است؛ "مسئول" که نیست. البته با اینکه هنوز مسئول ماجرا شناسایی نشده است، قائم‌مقام سازمان بازرسی کل کشور اعلام کر‌ده‌اند: گزارش وضعیت آلودگی هوا به "مقامات مسئول" ارسال شده است؛ هرچند ایشان هم به طور دقیق نام این مقامات را فاش نکرده است!


*
در این جنگ آنقدر شهید داده‌ایم که هر خیابان، کوچه و پس‌کوچه ای را در این کشور پهناور به نام شهیدی بنامیم؛ فقط شهدای ما خودشان با پای خودشان و با علم به اینکه جبهه رفتن با احتمال بالایی، به شهادت منجر مي‌شود، شیوه مرگ خودشان را "انتخاب" کردند؛ ولی تک تک تهرانی هایی که هر روز در این خیابان ها و کوچه ها راه می‌روند و دم و بازدم های غیر ارادي‌شان قرار است بهانه ادامه حیات در همان سرزمین پهناور باشد، ذرات نادیدنی بی‌لیاقتی و بي‌کفایتی عده‌ای را به ریه‌هایشان می‌فرستند که هیچ یک خودشان را "مسئول" نمی‌دانند؛. بالاخره عمر همه سر می‌آید؛ یکی توی میدان جنگ، یکی توی جاده، یکی هم توی هوای تهران. ولی فقط چند لحظه تامل کنید؛ فقط مرگ 14 تهرانی در 9 ماهه اول سال گذشته "طبیعی" بوده است؛ 98 درصد تهرانی ها با مرگی "غیر طبیعی" از دنيا رفته‌اند؛ مرگی که نه خودشان "انتخاب" کرده‌اند و نه طبیعت برایشان انتخاب کرده است.

در فاصله هشت سال جنگ، 86 درصد کل شهدا زیر 30 سال سن داشته‌اند و 35 درصدشان زیر 19 سال! چطور است آنها که هیچکدام نام مشاور و مدیرکل و مدیرعامل و قائم مقام و رئیس و وزیر نداشته‌اند، احساس "مسئولیت" کردند؛ ولی حالا کسی نمی تواند "مسئول" را پیدا کند؟

منتشر شده در روزنامه



اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۸

چند مشاهده

در دنبال کردن مباحث مربوط به انتخابات چند تا نکته به نظرم می رسد:
1. افرادی که از کروبی دفاع می کنند، برای انتخاب شان "دلیل" می آوردند؛ در حالی که کسانی که از موسوی حمایت می کنند دلیل برای شایستگی شخص میرحسین ندارند. آنها به این دلیل که "تصور می کنند" او رای بیشتری دارد، پس او را انتخاب می کنند!
2. کروبی بویژه با نامه ها و بیانیه های انتخاباتی اش دارد می گوید من چه برنامه ای دارم. (بویژه بیانیه برنامه مدون اقتصادی، حقوق شهروندی و اخیرا حقوق اقلیت ها) و در کنار آن از احمدی نژاد هم انتقاد می کند؛ در حالی که میرحسین بیشتر توجه و تمرکزش را گذاشته بر انتقاد از احمدی نژاد و به ندرت در این باره حرف می زند که دقیقا در حوزه های مختلف چه برنامه هایی دارد.
3. حمایت اغلب گروه های منتسب به اصلاح طلبان از میرحسین (که در روز ثبت نام گفت مستقل وارد میدان شده است و در روزهای اول هم اعلام کرد هم اصول گراست، هم اصلاح طلب) و همچنین مثلا حمایت قاطع سروش و حمایت ضمنی دفتر تحکیم از کروبی، کم کم دارد صف بندی های گروه های سیاسی در ایران را روشن تر می کند.
4. اگر زمان بیشتری وجود داشت، کسانی که با دلیل و منطق می توانند از انتخاب شان دفاع کنند، کاملا قادر بودند به آرای سرگردان جهت بدهند.
5. می شود به این احتمال هم فکر کرد که اگر میرحسین و کروبی هر دو به دور دوم بروند، چه اتفاقی می افتد؟

اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۸

آرای سرگردان و گروه های مرجع

در هر انتخاباتی میزان قابل توجهی "رای سرگردان" وجود دارد که افراد می‌خواهند رای بدهند؛ ولی درباره هیچ یک از کاندیداهای موجود به جمع بندی قطعی نرسیده‌اند. یکی از روش های انتخاب کاندیداهای مناسب این است که افراد به "گروه های مرجع" جامعه توجه کنند و ببینند کسانی که در جامعه دارای وزن سیاسی، فکری، فرهنگی، معنوی و یا هر نوع شاخص متمایز کننده دیگری هستند، از چه کسی حمایت می‌کنند. این روش تصمیم‌گیری در واقع همان معنای جامعه شناختی ضرب‌المثل فارسی است که مي‌گوید: "بگو دوستات چه کسانی هستند تا بگویم تو کی هستی."


در این دوره از انتخابات، که کروبی و موسوی هر دو از پایگاه اصلاح طلبان وارد میدان شده‌اند؛ تصمیم گیری برای بسیاری که گرایش اصلاح طلبی دارند؛ سخت شده است. دو حزب عمده اصلاح طلبان، مشارکت و سازمان مجاهدین، رسما از موسوی حمایت کردند. همچنین قدرتمندترین فرد حقیقی‌ای که پشت سر موسوی قرار گرفته است؛ محمد خاتمی است. البته افراد مشهور دیگری هم حمایت خود را از میرحسین اعلام کرده‌اند؛ مثلا ابراهم نبوی. البته در عین حال که هر دوی این افراد به اندازه کافی مشهور هستند و هر یک پایگاهی در جامعه دارند تا تعداد قابل توجهی رای به سبد میرحسین سرازیر کنند؛ واضح است که وزن نبوی در جامعه ایران با خاتمی قابل قیاس نیست.

‌عبدالکریم سروش در مصاحبه ای که روز یکشنبه با روزآنلاین انجام داده است؛ اعلام می‌کند انتخابش از میان کاندیداهای موجود، کروبی است. البته او در دوره قبل هم کروبی را گزینه مناسب ریاست جمهوری دانسته بود ولی در مصاحبه اخیر لحن او کاملا متفاوت از چهار سال پیش است. او در سخنان موسوي، نه تنها "نکته تازه‌اي" نمي‌بيند؛ بلکه "رگه‌هاي نگران کننده‌اي" را هم تشخیص می‌دهد. او همچنین از میرحسین انتقاد می‌کند که "در عمل هم بيست سال نشست و ظلم ها را تماشا کرد و لب از لب نگشود". سروش همچنین موضع خاتمی را در حمایت از میرحسین، "سئوال انگيز" می داند و "رفتن پاره‌اي از دوستان پشت آقاي موسوي" را هم "اصلا درک" نمي‌کند. او در آخر تاکید می‌کند که در این برهه، جامعه ما به "مرد عمل" نیاز دارد نه به کسی که در "کسوت سیاسی ادعای رسالت روشنفکری" داشته باشد.

جدای از عباس عبدی، عمادالدین باقی، غلامحسین کرباسچی، ابطحی، قوچانی و تیم روزنامه نگاری‌اش، مهاجرانی و جمیله کدیور، سروش قوی ترین وزنه‌ای است که تا به امروز حمایت خودش را از کاندیداتوری کروبی اعلام کرده است. به نظر می‌رسد در شرایط فعلی، حجت برای کسانی که گرایش های اصلاح طلبی دارند، ولی هنوز مرددند چه کسی را انتخاب کنند؛ تمام است. یک سر طیف خاتمی ایستاده است با کارنامه‌ای روشن و سر دیگر آن سروش ایستاده؛ او هم با کارنامه‌ای روشن. هر دو هم به اندازه کافی وزنه‌های سنگینی هستند و در میان گروه‌های معینی از جامعه "مرجعیت" دارند و می‌توانند بخشی از آرای سرگردان را به سبد کاندیدای موردنظرشان بریزند.

منتشر شده در روزنامه


اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۸

وقتی راست آچمز می شود

شیخ اصلاحات از چهار سال پیش که نامه انتقادی تندی به رهبر نوشت و پسر وی (مجتبی) را متهم کرد که در انتخابات و تقلب به نفع احمدی نژاد دست داشته است، دست اش در نامه نوشتن به سران نظام گرم شد و دیگر رودربایستی های معمول ایرانی و مصلحت اندیشی های موکد اسلامی را کنار گذاشت. در نامه های بی سابقه ای که در چند ماه اخیر به سرلشکر فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، آیت الله جنتی، دبیر شورای نگهبان و حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت، کروبی 74 ساله نشان داد بیش از آن آب از سرش گذشته است که دیگر رعایت "مصلحت نظام" را بکند. نویسنده این نامه ها کسی نبود که دیگر فکر کند مسئله ای مثل "حکم حکومتی" می تواند محلی از اعراب داشته باشد.

او در نامه به شورای نگهبان، جانبداری دبیر این شورا از رئیس جمهور فعلی در جلسه ناظران شورای نگهبان را به شدت محکوم کرد و جنتی را حواله به سخنان رهبر داد که در آن تاکید کرده همه دستگاه های دولتی بی طرفی خود را در انتخابات حفظ کنند. او در جایی به جنتی می گوید: "ممکن است گمان کنیم سخنان رهبری به گوش آیت‌الله جنتی نرسیده باشد و ایشان به علت طولانی بودن تعطیلات نوروز موفق به دریافت سخنان رهبری نشده‌اند."

کروبی در نامه دیگر خود، فیروزآبادی را "رئیس ستاد نظاميان دخالت کننده در انتخابات" خطاب می کند و به او می گوید: من می خواستم "شکایت از فرماندهان نظامی را که موضع گیری های صریح نسبت به جریان های سیاسی می کنند" به شما که "امين رهبري معظم و فرماندهي کل قوا هستيد" بیاورم. "حالا شکایت از شما به کجا ببرم؟" وی در ادامه به اضافه وزن وی به عنوان عالی ترین مقام نظامی کشور اشاره کرده و می گوید: "آیا ظواهر و بعضي سخنان حضرتعالي، مطابق استانداردهاي ضروري براي احراز يکي از عالي‌‏ترين جايگاه‌‏هاي نظامي کشور -از جمله بي‌‏طرفي در مسائل سياسي و چابکي و تحرک- مي‌‏باشد؟"

ولی نامه آخر کروبی به حسین شریعتمداری به عنوان نامه ای "بی سابقه" به مدیر مسئول کیهان، کسی که بویژه در 10 سال اخیر با سرمقاله های معروف اش، مسبب اصلی دستگیری، آزار و شکنجه بسیاری از روشنفکران، دانشجویان و اهل فکر و قلم بوده است و تمامی این افراد را به جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل و عدول از "خط و سیره امام راحل" متهم کرده بود، بسیار در خور توجه است. شاید این اولین بار است که کسی در حد و اندازه های کروبی، به عنوان یکی از سران نظام جمهوری اسلامی، با تندترین الفاظ پرده از پرده دری های شریعتمداری در سال های اخیر برداشته است، او را "بازجو" ی نهاد امنیتی و شکنجه گر نامیده، حق اظهارنظر او درباره مسائل فقهی و شرعی را زیر سوال برده و از او پرسیده جنابعالی که در طول سالها هر صدای منتقدی را به جرم ضدیت با سیره امام راحل خفه کرده اید، هیچوقت حتی امام را از نزدیک دیده ای؟ او در نامه اش، شریعتمداری را تهدید کرده است که من سعیدی سیرجانی (نویسنده ای که گفته می شود بازجویش حسین شریعتمداری بوده است و در زندان به نحو مشکوکی کشته می شود) نیستم و "مهدی کروبی" ام. نامه ای که شریعتمداری را برای اولین بار در تاریخ مدیر مسئولی اش بر کیهان، آچمز کرد و او را واداشت که بنویسد: "بدیهی است که حضرتعالی علی رغم انتقادات جدی که به برخی از مواضع و عملکردتان وجود دارد، شخصیتی در حوزه نظام اسلامی هستید همانگونه که آقای مهندس موسوی نیز چنین است. کیهان در پی اثبات‌این واقعیت است بنابراین اگر هم انتقادی می‌کند خیرخواهانه و دلسوزانه است."

حتی اگر هم فرض کنیم مهدی کروبی دچار جوزدگی ناشی از فضای انتخابات است و این تندروی ها نتایج معکوسی برای جنبش اصلاحات خواهد داشت، ولی اثری که چنین مواضعی در مقابل کسانی که در طول سالهای اخیر حکمرانی بی منازع در متهم کردن افراد در ضدیت با نظام اسلامی و جاسوس و مزدور خواندن بسیاری از ایرانیان کرده اند، در دراز مدت شاید قابل توجه ترین اقدام مفید برای جنبش دموکراسی خواهی و اصلاح طلبی در ایران است.

رویکرد پشت این نامه ها نقطه مهمی را نشانه رفته است. مخاطبان این نامه های تند و تهدیدآمیز، همگی منصوبان مستقیم رهبری هستند...

منتشر شده در روزنامه


اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۸

چرا احمدی نژاد رئیس جمهور بعدی نیست

یکه تازی های احمدی نژاد بالاخره کار دست اش خواهد داد. در جلسه شورای اداری به ریاست معاون اول رئیس جمهور، در حالی که وزیر ارشاد حضور نداشت و رئیس سازمان حج و زیارت هم برای هماهنگی های حج تمتع سال آینده در عربستان به سر می برد، تصمیم گرفته شد سازمان حج و زیارت که به لحاظ چارت سازمانی زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محسوب می شود، به سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ملحق شود. این مصوبه با تایید رئیس جمهور به دستگاه های اجرایی ابلاغ شد.


در حالی که هم وزیر ارشاد، هم مدیران سازمان حج و زیارت و هم نماینده ولی فقیه در سازمان، مبهوت مانده بودند، تنها خوشحال رویداد، اسفندیار مشایی، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود. هرچند خبرگزاری فارس در 2 اردیبهشت ماه از لغو این مصوبه خبر می داد، احمدی نژاد روز 5 اردیبهشت در حكمي به مشايي، خواستار رسيدگي به وضعيت "امنيت زائران در عراق" شد.


کار آنچنان بالا گرفت که آیت الله ری شهری، نماینده ولی فقیه در سازمان گفت در این خصوص هماهنگی با وی نشده است و این کار "مبنای قانونی" ندارد، سایت تابناک این اقدام را به "عدم ولایت پذیری" رئیس جمهور تعبیر کرد، آیت الله مکارم شیرازی کسانی که این حرکت "نسنجیده" را انجام داده اند، متهم کرد "اهمیت زيارت خانه خدا و حج را درك نكرده اند" و نمایندگان مجلس در نامه ای به رئیس جمهور خواستار ملغی شدن این مصوبه شدند و ابرازامیدواری کردند "اين مساله مثل سخنان سال گذشته مشايي به چالشي ميان مجلس و دولت تبديل نشود."


برگردیم به اواخر اسفند ماه سال گذشته و اخطار قانون اساسی احمدی نژاد به مجلس بر سر لایحه بودجه سال 1388 کل کشور. علی لاریجانی، رئیس مجلس، در پاسخ به اعتراض رئیس جمهور در لحنی بسیار تند اعتراض وی را بیشتر "به طنز شبیه" دانست و اخطار رئیس جمهور را "فاقد وجاهت قانوني" خواند و با تأكيد بر اين‌كه "كار ملك بر قانونگرايي راست شود"، نامه رئيس‌جمهوري را "قابل اقدام" ندانست. لاریجانی همچنین درباره قرائت گزارش تفریغ بودجه دیوان محاسبات کل کشور در صحن علنی مجلس که به بررسی عملکرد دولت در خصوص مصرف صحیح بودجه متناسب با موارد قانونی و موارد تخلف می پرداخت، تاکید کرد: "وقتی هیأت عمومی دیوان محاسبات تخلفی را گزارش داد، آن تخلف محرز است و دادسرا متخلف را مشخص و مجازات می‌کند."


*

احتمال دور از ذهنی است که لاریجانی به عنوان کسی که روزگاری منصوب رهبری در شورای عالی امنیت ملی و رئیس تیم مذاکره گنندگان هسته ای بوده و امروز رئیس فراکسیون اصولگرایان در مجلس محسوب می شود، بدون چراغ سبز رهبر به خودش اجازه داده باشد احمدی نژاد را مسخره کند و اخطار او را "طنز" بداند و در گزارش تفریغ بودجه، خواستار "مجازات متخلف" بشود.
همچنین احتمال دور از ذهنی است ری شهری، نماینده ولی فقیه در سازمان حج و زیارت، بدون موافقت رهبر، ادغام یک شبه این سازمان در سازمان میراث فرهنگی را "غیر قانونی" اعلام کرده و در حالی که مشائی، رئیس سازمان میراث فرهنگی، مدیرکل پارلمانی خودش را به سرپرستی سازمان حج و زیارت منصوب کرده، به قهرودی، رئیس فعلی سازمان دستور بدهد همچنان به فعالیت های خود ادامه بدهد.


با کنار هم قرار دادن این رویدادها که در یک سال اخیر کم هم درباره رئیس جمهور فعلی تکرار نشده اند، احتمال بعیدی است احمدی نژاد رئیس جمهور دور بعد باشد. رهبر اگرچه در همه سخنرانی ها از دولت حمایت قاطع می کند، ولی آنقدر کیاست و درایت در سیاست دارد که با چیدن درست مهره ها سر صبر رویدادها را جلو ببرد.


منتشر شده در روزنامه