نرگس کلهر دختر مهدی کلهر مشاور رسانهای محمود احمدینژاد که برای نمایش فیلم خود به نورنبرگ سفر کرده بود، از آلمان تقاضای پناهندگی کرد.
برای این موضوع از منظر سیاسی میتوان تحلیلهای متفاوتی ارائه داد. چنین خبری از آنجا بازتاب گستردهای در رسانهها یافت که نرگس دختر یکی از مشاوران احمدینژاد است. میتوان سخنها راند که شکاف نسلی میان پدران و فرزندان به کجا رسیده است که دختر یکی از سران که خواهر بزرگاش استاد پیانوست و به گفتهی مادرش ماهیانه 400 هزار تومان از والدیناش پول توجیبی میگرفته است، امروز حاضر میشود در کمپ پناهندگان در انتظار تصمیم دولت آلمان برای اعطای پناهندگی سیاسی بماند و به ایران برنگردد. میتوان خانوادهی کلهر را نماد کوچکی از جامعهی بزرگتر ایران دید و نرگس را نمایندهی نسل جوان عصیانگر تحولخواهی دانست که دلاش میخواهد خودش برای زندگی خودش تصمیم بگیرد و اسم پدر مشهورش پشت نامش نباشد. میتوان تقاضای پناهندگی او را فریاد هزاران جوان ایرانی دانست که در سالهای اخیر هر یک به طریقی، بار سفر از ایران بستهاند.
اما نکتهی قابل ملاحظه در میان خبر درخواست پناهندگی نرگس، بگومگوی پدر و مادر او با یکدیگر در رسانههاست و به حاشیه رانده شدن موضوع پناهندگی فرزند مشترک این زن و مرد. پدری که ترجیح میدهد تقاضای پناهندگی دختر 25 سالهاش را حاصل "اغفال" او از سوی "دشمنان مملکت" بداند و اظهار کند: "با توجه به شرایط داخلی و نمادی که دخترم در مصاحبه خود استفاده کرده، قطعا یک جریان سیاسی داخلی از این قضیه و ساخت این فیلم حمایت می کند."
مادر نرگس هم قبل از هرگونه اظهارنظری دربارهی دخترش ترجیح داده است جوابیهای به خبرگزاریها ارسال کند و به جملهی مهدی کلهر دربارهی اینکه جدا شدنشان به دلایل سیاسی بوده، جواب بلندبالایی بدهد. او که گرفتن کد مدرسی از دانشگاه علمی کاربردی را (که هر کسی یک ترم هم در آنجا تدریس کند، برای دریافت حقوقاش باید آن را بگیرد) افتخاری میداند که "به آن نائل آمده است" و از خبر دریافت جایزهاش در جشنوارهی مطبوعات یاد میکند که "همچنان در اینترنت موجود است"، در آخر ابراز تاسف می کند که "مشاور محترم رئیس جمهور به جای قبول برخی از اشتباهات و کوتاهی خود در خانواده سعی وافر دارند با مصاحبه های متعدد اصل فوق را مستتر نمایند."
×
پدری که صندلی مشاورت ریاست جموری را آنچنان محکم چسبیده که شعور دختر 25 سالهی کارگرداناش را نادیده گرفته و او را ابزار دست دشمنان نظام معرفی میکند تا مبادا صندلی مشاورتاش را از دست بدهد و مادری که نامهای به خبرگزاریها مینویسد تا صندلی 22 سالهای را که در صداوسیما بر روی آن نشسته است، به دلیل اتهام مخالفت با احمدینژاد از دست ندهد، چگونه می توانند پناه نرگس باشند؟ نرگس چه کسی را داشته است تا به او پناه ببرد؟ پدری که به او نصیحت میکند ابزار دست دشمنان نشود که راه بازگشتاش بسته نماند یا مادری که به فکر این است مقالات متعدد و مدارک دانشگاهیاش را در رسانهها به رخ شوهرش بکشد؟ واقعا نرگس میبایست به چه کسی پناه ببرد؟ خانوادهای که بگومگوی رسانهایشان با چنین ادبیاتی است، معلوم نیست توی خانه چه بر سر هم میآوردند... حالا چنین پدری باید در حوزهی رسانه، مشاوره به رئیس جمهور بدهد و چنین مادری استادی دانشگاه کند... نرگس قبل از هر چیز از این خانواده فرار کرده است؛ خانوادهای که دیگر پناهی برایش نبوده است؛ او فقط به دنبال "پناه" میگردد؛ حتی اگر مجبور باشد مدتهای طولانی در وضعیت تحقیرآمیز کمپ پناهندگان آلمان منتظر بماند و حتی اگر مجبور باشد به عنوان یک پناهندهی سیاسی هیچگاه به ایران برنگردد...
منتشر شده در نیمنما
برای این موضوع از منظر سیاسی میتوان تحلیلهای متفاوتی ارائه داد. چنین خبری از آنجا بازتاب گستردهای در رسانهها یافت که نرگس دختر یکی از مشاوران احمدینژاد است. میتوان سخنها راند که شکاف نسلی میان پدران و فرزندان به کجا رسیده است که دختر یکی از سران که خواهر بزرگاش استاد پیانوست و به گفتهی مادرش ماهیانه 400 هزار تومان از والدیناش پول توجیبی میگرفته است، امروز حاضر میشود در کمپ پناهندگان در انتظار تصمیم دولت آلمان برای اعطای پناهندگی سیاسی بماند و به ایران برنگردد. میتوان خانوادهی کلهر را نماد کوچکی از جامعهی بزرگتر ایران دید و نرگس را نمایندهی نسل جوان عصیانگر تحولخواهی دانست که دلاش میخواهد خودش برای زندگی خودش تصمیم بگیرد و اسم پدر مشهورش پشت نامش نباشد. میتوان تقاضای پناهندگی او را فریاد هزاران جوان ایرانی دانست که در سالهای اخیر هر یک به طریقی، بار سفر از ایران بستهاند.
اما نکتهی قابل ملاحظه در میان خبر درخواست پناهندگی نرگس، بگومگوی پدر و مادر او با یکدیگر در رسانههاست و به حاشیه رانده شدن موضوع پناهندگی فرزند مشترک این زن و مرد. پدری که ترجیح میدهد تقاضای پناهندگی دختر 25 سالهاش را حاصل "اغفال" او از سوی "دشمنان مملکت" بداند و اظهار کند: "با توجه به شرایط داخلی و نمادی که دخترم در مصاحبه خود استفاده کرده، قطعا یک جریان سیاسی داخلی از این قضیه و ساخت این فیلم حمایت می کند."
مادر نرگس هم قبل از هرگونه اظهارنظری دربارهی دخترش ترجیح داده است جوابیهای به خبرگزاریها ارسال کند و به جملهی مهدی کلهر دربارهی اینکه جدا شدنشان به دلایل سیاسی بوده، جواب بلندبالایی بدهد. او که گرفتن کد مدرسی از دانشگاه علمی کاربردی را (که هر کسی یک ترم هم در آنجا تدریس کند، برای دریافت حقوقاش باید آن را بگیرد) افتخاری میداند که "به آن نائل آمده است" و از خبر دریافت جایزهاش در جشنوارهی مطبوعات یاد میکند که "همچنان در اینترنت موجود است"، در آخر ابراز تاسف می کند که "مشاور محترم رئیس جمهور به جای قبول برخی از اشتباهات و کوتاهی خود در خانواده سعی وافر دارند با مصاحبه های متعدد اصل فوق را مستتر نمایند."
×
پدری که صندلی مشاورت ریاست جموری را آنچنان محکم چسبیده که شعور دختر 25 سالهی کارگرداناش را نادیده گرفته و او را ابزار دست دشمنان نظام معرفی میکند تا مبادا صندلی مشاورتاش را از دست بدهد و مادری که نامهای به خبرگزاریها مینویسد تا صندلی 22 سالهای را که در صداوسیما بر روی آن نشسته است، به دلیل اتهام مخالفت با احمدینژاد از دست ندهد، چگونه می توانند پناه نرگس باشند؟ نرگس چه کسی را داشته است تا به او پناه ببرد؟ پدری که به او نصیحت میکند ابزار دست دشمنان نشود که راه بازگشتاش بسته نماند یا مادری که به فکر این است مقالات متعدد و مدارک دانشگاهیاش را در رسانهها به رخ شوهرش بکشد؟ واقعا نرگس میبایست به چه کسی پناه ببرد؟ خانوادهای که بگومگوی رسانهایشان با چنین ادبیاتی است، معلوم نیست توی خانه چه بر سر هم میآوردند... حالا چنین پدری باید در حوزهی رسانه، مشاوره به رئیس جمهور بدهد و چنین مادری استادی دانشگاه کند... نرگس قبل از هر چیز از این خانواده فرار کرده است؛ خانوادهای که دیگر پناهی برایش نبوده است؛ او فقط به دنبال "پناه" میگردد؛ حتی اگر مجبور باشد مدتهای طولانی در وضعیت تحقیرآمیز کمپ پناهندگان آلمان منتظر بماند و حتی اگر مجبور باشد به عنوان یک پناهندهی سیاسی هیچگاه به ایران برنگردد...
منتشر شده در نیمنما
0 نظر:
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟