ایران وقتی درخواست عضویت در شورای حقوق بشر سازمان ملل را پس گرفت، فعالان حقوق بشر آن را عقبنشینی دولت بر اثر فشارهای بینالمللی ارزیابی کردند و سازمان دیدهبان حقوق بشر، این اتفاق را "پیروزی مدافعان حقوق بشر" دانست. روزی که سخنگوی وزارت امور خارجه دلیل "تجدیدنظر ایران در عضویت در شورای حقوق بشر" را "دریافت کرسی در نهاد معتبر و تأثیرگذاری چون کمیسیون مقام زن" عنوان کرد، همه فعالان حقوق بشری خنده روی لبهایشان ماسید و پرسیدند ماجرا چیست؟
به فاصله چند روز ایران وارد کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد شد؛ مقامی که سهمیه آن منطقهای است و نیازی به انتخاب شدن از سوی دیگران ندارد. امسال ایران و تایلند نامزد دو کرسی خالی از 11 کرسی آسیا در این کمیسیون شدند و توانستند وارد کمیسیونی شوند که "برابری حقوق زن و مرد" و "پیشرفت زنان در سراسر دنیا" از جمله اهداف آن است.
روزآنلاین در همین مورد مصاحبههایی با فعالان جنبش زنان انجام داده است و نظر آنها را درباره این موضوع جویا شده است. موضع این افراد بسیار قابل تامل است. مواضعی که در نگاهی کلی سادهانگارانه به نظر میرسد. شیرین عبادی تاکید کرده است که جایگاه این کمیسیون در مقابل شورای حقوق بشر (که ایران از عضویت در آن کنارهگیری کرده است) اساسا هیچ اهمیتی ندارد و عضو شدن یا نشدن ایران چیزی را عوض نمیکند. تعداد دیگری از فعالان جنبش هم اساسا انتقاد را وارد به ساختار این کمیسیون دانستهاند که هر کشوری که خواست بدون بررسی شرایط وضعیت زنان در آنها، میتواند عضو آن شود و عده دیگری هم این اتفاق را به زدوبندهای سیاسی ایران و پاکستان تعبیر کردهاند.
چرا فعالان جنبش زنان در مقابل سیاستهای تهاجمی دولت ایران در مسائل حساس بینالمللی از جمله مسائل مربوط به حقوق بشر و زنان، معمولا به این فکر نمیافتند تا تدابیر از پیشتعیینشدهای داشته باشند؟ مگر در حد و اندازهی سازمان ملل چند کمیسیون و شورای مربوط به زنان وجود دارد که ایران توانسته بهسادگی همه این فعالان را غافلگیر کند و وقتی عضویت خودش را اعلام میکند همگی حیرتزده سعی در توجیه این اتفاق کنند؟ آیا یک جنبش به مفهوم دقیق کلمه نباید "استراتژی" داشته باشد؟ آیا فعالان جنبش زنان ایران -که از پیشروترین حرکتهای اجتماعی دهههای اخیر ایران بوده است- نباید به فکر "سازماندهی" باشند و به شکل فردی و تکنفری عمل نکنند؟ آیا نباید برای ترسیم چشماندازهای آینده "استراتژیست" داشته باشند؟
نوع برخورد و نگاه فعالان حقوق زنان به سران دولت ایران در اغلب اوقات نگاهی بیش از اندازه سادهانگارانه و از موضع بالاست. ایران در پروندههای بسیار مهم و حساس بینالمللی (از جمله پرونده هستهای) سالهاست که همه دنیا را سر کار گذاشته است. نمیشود این همه سال آچمز بودن دنیا در مقابل ایران را صرفا نتیجه سیاستهای احمقانه و به دور و از عقل و منطق سران ایران دانست. ایران در صحنههای بینالمللی بازیگر بسیار قدر و تیزی است؛ اما قواعد خاص خودش را برای بازی دارد و معمولا هم تن به قوانین معمول و موجود نمیدهد؛ قواعدی که در دنیای مدرن، عقلانیت و منطق چارچوبهای کلی آنها را تعیین میکند. اما اگر جنبشی در پی اثرگذاری طولانیمدت و عمیق درلایههای مختلف اجتماعی و سطوح متفاوت قدرت است،میبایست که قواعد بازی کردن طرف مقابل را عمیقا و به دقت بشناسد و بر اساس الگوهای رفتاری آن، برنامههای آینده را هدفگذاری کند.
چه نمایندگی قاره آسیا در کمیسیون مقام زن سازمان ملل اهمیت داشته باشد یا نداشته باشد، چه این سازمان در انتخاب اعضا دچار تناقضهای ذاتی باشد یا نباشد و چه ایران با زدوبندهای سیاسی وارد این کمیسیون شده باشد یا نشده باشد، به هر حال دولت ایران توانسته با مشغول کردن همهی فعالان حقوق بشری و زنان به عضویت خودش در شورای حقوق بشر، یکباره هلوی نمایندگی آسیا در کمیسیون مقام زن سازمان ملل را در مقابل چشمان حیرتزده این فعالان بندازد توی گلو. حالا به جای اینکه بگوییم اینکه اهمیتی ندارد، یا اینکه ایران بیجا کرده است به خودش اجازه داده است وارد همچین کمیسیونی بشود یا اینکه این کمیسیون اصل و اساس ساختارش مشکل دارد که ایران توانسته واردش بشود، بیایید فکر کنیم جنبش زنان دفعه بعد باید از منظر استراتژیک چه برنامههایی داشته باشد تا اینطور رو دست نخورد؟
منتشر شده در نیمنما
0 نظر:
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟