کتاب مرجان ساتراپی را میخوانم. یک تاریخ جمعوجور و خلاصه از ایران معاصر؛ چند سال قبل از انقلاب، حوادث انقلاب و روزهای سیاه جنگ. این کتاب کمیکاستریپ را میشود در دو، سه ساعت خواند. شاید همین دلیل است که کتاب را برای خواننده تکاندهنده میکند.
اینکه این کتاب آدم را شوکه میکند چند دلیل دارد؛ مهمتریناش اینکه این کتاب کمیکاستریپ است و در هر صفحه چند نقاشی است به همراه یکی دو خط متن برای هر نقاشی؛ بنابراین بیشتر شبیه کتاب قصه بچههاست تا یک کتاب تاریخی برای بزرگسالان. دوم اینکه بهشدت مختصرو مفید است؛ یعنی در هر صفحه حدود 4-5 جمله متن برای خواندن وجود دارد و تصاویر بسیاری برای دیدن. بنابراین با اینکه بخشی از تاریخ معاصر ایران را، حتی به جزئیات، بیان کرده است، اما اصلا خستهکننده نیست. سوم اینکه سبک روایت این بخش از تاریخ ایران به سبک اتوبیوگرافی (خودزندگینامهنگاری) است و این شاید مهمترین دلیلی است که به نظر من کشش ویژهای برای خواندن در مخاطب ایجاد میکند. ساتراپی با تعریف کردن داستانهایی از روزهای کودکیاش در ایران، تصویری بسیار روشن از فضای جامعه آن روزها ارائه میدهد. روایت داستانهایی بهشدت شخصی و خانوادگی که درونمایههای بسیار جمعی و عمومی دارند، ذهن مخاطب را عمیقا درگیر میکند از بس که در بعضی موارد هر کس میتواند خاطرهای مشابه از زندگی شخصی خودش هم در آن موضوع خاص به یاد بیاورد.
اینکه این کتاب آدم را شوکه میکند چند دلیل دارد؛ مهمتریناش اینکه این کتاب کمیکاستریپ است و در هر صفحه چند نقاشی است به همراه یکی دو خط متن برای هر نقاشی؛ بنابراین بیشتر شبیه کتاب قصه بچههاست تا یک کتاب تاریخی برای بزرگسالان. دوم اینکه بهشدت مختصرو مفید است؛ یعنی در هر صفحه حدود 4-5 جمله متن برای خواندن وجود دارد و تصاویر بسیاری برای دیدن. بنابراین با اینکه بخشی از تاریخ معاصر ایران را، حتی به جزئیات، بیان کرده است، اما اصلا خستهکننده نیست. سوم اینکه سبک روایت این بخش از تاریخ ایران به سبک اتوبیوگرافی (خودزندگینامهنگاری) است و این شاید مهمترین دلیلی است که به نظر من کشش ویژهای برای خواندن در مخاطب ایجاد میکند. ساتراپی با تعریف کردن داستانهایی از روزهای کودکیاش در ایران، تصویری بسیار روشن از فضای جامعه آن روزها ارائه میدهد. روایت داستانهایی بهشدت شخصی و خانوادگی که درونمایههای بسیار جمعی و عمومی دارند، ذهن مخاطب را عمیقا درگیر میکند از بس که در بعضی موارد هر کس میتواند خاطرهای مشابه از زندگی شخصی خودش هم در آن موضوع خاص به یاد بیاورد.
نمیدانم من تنها کسی هستم که از خواندن یک کتاب کمیکاستریپ، به تلخی هایهای به گربه میافتد یا نه. نمیدانم دیگرانی که این کتاب را خواندهاند چه جورارتباط عاطفیای با آن برقرار کردهاند. اما اینکه توی دو سه ساعت، آن هم با زبانی ساده و نسبتا کودکانه برای آدم روایت بشود که در سی– چهل سالهی اخیر چه بر ملت ایران رفته است، عمیقا تکاندهنده است. تاریخ با دور تندش آن هم با تصویر جلو چشم آدم رژه میرود و آدم نمیتواند از فوران خشم و دردش جلوگیری کند. آدم نمیتواند آرام بگیرد که چه رنجی این ملت در طول تاریخ بردهایم و چه رنجهای بیپایانی که هنوز داریم میبریم.
اما این داستان، یادآوریهای شخصیتری هم برای من داشت؛ خانواده ساتراپی خانواده مبارزی بوده است که هم قبل از انقلاب تعدادی از اعضای فامیل درجه یک و دوستان خانوادگی سالها در زندانهای رژیم شاه بودهاند و هم بعد از انقلاب تعدادی ازآنها در روزهای دهه 60 دستگیر یا اعدام شدهاند. شاید گریه تلخ من بیشتر ناشی از نوعی شرمندگی عمیق نسبت به این گروه از جامعه ایران بود که هیچگاه با آنها رودررو نشدهام. من به دلیل طبقه اجتماعیای که در آن بزرگ شدم هیچوقت نه دوستی داشتم که جزو چنین خانوادههایی باشند- یا اگر هم بودند من هیچوقت نفهمیدم چون دربارهاش حرفی نزده بودند- و نه از اعضای فامیل و آشنایان کسی بودهاند که من تجربه مستقیم و بیواسطه با رنج این گروه از ایرانیها داشته باشم.
من شرمنده شدم که اینقدر همین تاریخ کمتر از بیست سال پیش کشورم را کم میدانم. من شرمنده شدم که چنین خانوادههایی چنین رنجهای بیپایان و تحقیرهای زنندهای را متحمل شدهاند و من هیچوقت به عمق این دردها پی نبرده بودم. اعدامهای دهه 60 مثلا چیزی نیست که کسی از آنها بیخبر باشد، اما ساتراپی مثلا با بردن داستان این اعدامها در کانتکستی خانوادگی و عاطفی، بهخوبی با یک سری نقاشیهای کودکانهی سادهی سیاه و سفید و چند جملهي کوتاه، داستانهای هولآوری از آن روزها تعریف میکند. از آنهایی که در هر دو رژیم مغضوب بودهاند به جرم اینکه حقیقتا بیشتر و زودتر از مردم عادی به واقعیتهای پیشروی جامعه آگاه شدند. حتما اشکهای تلخ، بیش از هر چیز نشان از شرمندگی عمیق در مقابل همه دلهای داغدار و آزادیخواهی بوده است که بیمحاکمه و بیگناه، زندگی از آنها گرفته شد و طبقهای از جامعه ایران را هنوز که هنوز است همچنان سیاهپوش، دردمند و خشمگین باقی گذاشت.
2 نظر:
مريم فيلمش هم فوق العاده اس!
ترجمه ی فارسی کتاب پرسپولیس را می توانید از این جا دانلود کنید:
http://www.sizyphe.com/1389/01/24/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B3-persepolis/
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟