من مخاطب غیر حرفهای موسیقی هستم. زیاد هم طرفدار پر و پاقرصی نیستم که مثلا بدانم چه خوانندهای الان خیلی محبوب است و چه آلبومهایی روی بورس است. سال به دوازه ماه شاید چند روزیاش را فقط هوس موسیقی بکنم.
×
کلیپهای مهرنوش را میبینم و فکر میکنم که از کلیپهای معمول لسآنجلسی، هم در شعر و موسیقی و هم در کلیپ یک سروگردن بالاتر است. نه خبری از یک عده دخترکان مانکن هست که نیمهعریان خودشان را جلوی دوربین، دستهجمعی تکان بدهند، نه از نورهای رقصان و رنگی. همهچیز ساده، آرام و دلنشین است. دستکم اینکه چیز آزاردهندهای نه در شعر هست، نه در موسیقی و نه در کلیپ. همین که من میتوانم یکی از آهنگهای او را ده بار هم پشت هم بشنوم و هنوز مشتاق شنیدن باز یازدهم باشم، برای من معیار قضاوت درباره کیفیت موسیقیاش است.
بیبیسی مصاحبهای پخش میکند با سپیده رئیسسادات، خوانندهای که الان حدودا سی ساله است و تحصیلات آکادمیکاش درباره موسیقی در ایران و ایتالیا و حالا کانادا بوده است. صداش خوب است؛ خیلی خوب است. خیلی حس خوبی به من میدهد و با خودم فکر میکنم این آدم تا حالا کجا بوده است؟ توی ایتالیا به ایتالیاییها (کسانی که فارسی بلد نیستند) آواز ایرانی یاد میدهد. چند نفری هستند که روی زمین نشستهاند. سپیده لباسهایی با نقشهای ایرانی به تن دارد، سهتارش دستاش و دیگران باهاش میخوانند: بوی جوی مولیان آید همی... یاد یار مهربان آید همی...
×
کنسرت دریا دادور میروم. کسی که در فرانسه موسیقی خوانده است و گرایش تخصصیاش در موسیقی، اپراست. صدای قوی و محکمی دارد و خیلی علاقمند است آهنگهای قدیمی و محلی ایرانی را بازخوانی کند یا اشعاری را انتخاب کند که بتواند با اپرا هم روی آنها مانور بدهد. انتخابهایش هم خوب هستند؛ شعر کوچه فریدون مشیری، شعر زمستان اخوان ثالث.
حتما خیلیهای دیگر هم هستند که من نمیشناسمشان و یک گوشهای از این دنیا نشستهاند و دارند برای خودشان میخوانند و میزنند و ضبط میکنند و بالاخره زندگیشان را صرف موسیقی فارسی و ایرانی میکنند.
×
هیچ از این زنهای خواننده نه آرایشهای عجیب و غریب دارند نه حرکات عجیب و غریب. شعرهای خوب و آهنگهای خوب، موسیقی آنها را خیلی دلپذیر کرده است. فکر میکنم چقدر خوب که کمکم دارند خوانندههای جوانی پیدا میشوند که هم صدای خوب و بسازی دارند و هم تحصیل کرده موسیقیاند. با موسیقی شرق و غرب آشنایند و استعداد و توانایی آواز خوب و دلنشین خواندن را هم دارند. دوست دارم فکر کنم شاید خیلی دور نباشد که اینها بتوانند جای خود را باز کنند و تکانی اساسی به آواز ایرانی (خصوصا خوانندههای زن) بدهند. اما نمیدانم این امید چقدر میتواند به حقیقت بپیوندد؛ وقتی هر کدام اینها در نقطهای از جهان دارند زندگی و کار میکنند؟ وقتی همه اعضای گروه دریا دادور غیر ایرانی هستند و احتمالا مهمترین بازار او شنوندگان اپرای فرانسوی هستند. وقتی سپیده رئیسسادات می گوید ترجیح میدهد با گروههای غیر ایرانی کار کند و البته اشاره میکند از باب جالب بودن تجربهاش. اما دلیلاش هر چه که باشد، در درازمدت به نفع موسیقی ایران نیست. به کسانی آواز ایرانی درس میدهد که فارسی نمیدانند. اینها هر کدام در نقطهای از دنیا مثل یک درخت تنها، تکافتادهاند و دارند برای دل خودشان کار میکنند.
چرا تعدادی از این همه ایرانی پولدار فرهنگدوستی که در دنیا پراکندهاند نمیآیند شرکت بزرگی درست کنند تا از این خوانندههای جوان و بااستعداد حمایت کنند؟ تا انحصار را از دست کوجی زادوری و امثالهم دربیاورند؟ سرمایهگذاری در حوزه موسیقی، ابدا کار فیسبیلاللهی نیست. این احتمال قویای است که سرمایهگذارها بعد از مدتی بتوانند سود هم ببرند. اگر این فرهنگدوستان پولدار پیدا بشوند که این آدمها پراکنده در گوشهگوشه دنیا را دور هم جمع کنند و تمرکز بدهند و برای ضبط آهنگ و خواندن از آنها حمایت مالی کنند تا آنها بتوانند "خوانندگان تمام-وقت موسیقی فارسی" باشند، میتوانند موسیقی فارسی را تکانی اساسی بدهند.
اگر اینها به تولید متمرکز نپردازند و کسی نباشد که پول بدهد که این آدمها خواننده تماموقت باشند، مثل یک شمع که هر کدام گوشه ای از این دنیای پهناور روشن شدهاند، بعد از مدتی خاموش میشوند و هیچیبههیچی. دیگر آن روز شجریانها و ناظریها و کامکارها هم نیستند که آدم فکر کند بالاخره چیزی برای دلخوشی هست. نسل اینها هم که منقرض بشود، دیگر فقط همان کوجی زادوری و اعوان و انصار شبیه به او هستند که کشتی موسیقی ایرانی را به پیش میبرند؛ اگر هنوز در میان قایقهای پراکنده در اقیانوسهای جهانٰ، کشتیای هم باقی مانده باشد.
1 نظر:
این نکته که خوانندگان زن غیرجلف کم کم دارند وارد بازار موسیقی (سنتی-مدرن) ما می شوند را کاملن قبول دارم و مدتی است خودم را هم قلقلک می دهد. اما اینکه فرهنگ دوستانی بیایند و "فقط" روی آن قشر از دید ما بدردخور (و همان غیرجلف) سرمایه گذاری کنند متاسفانه کمی بعید به نظر می رسد. چون معمولن کسی که وارد حوزه سرمایه گذاری حرفه ای می شود از بحث احساسی قضیه خودش را دور نگه می دارد و صرفا دودوتاچهارتا می کند. در دودوتاچهارتا کردن موسیقی امروز هم قبول بفرمایید که متاسفانه بیش از 80% کیس های پیش رو همان جلف های غیرقابل تحمل هستند!
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟