آذر ۰۸، ۱۳۸۸

بمب احمد زیدآبادی

احکام تعدادی از زندانیان حوادث بعد از انتخابات اعلام شد. این احکام هر کدام سه واژه بیشتر نیستند؛ شش سال، هفت سال، هشت سال و 15 سال حبس؛ سه واژه‌ای که زندگی یک نفر را آن هم نه یک فرد معمولی، که یک فعال اجتماعی و سیاسی را نابود می‌کند و این تنها زندگی همان فرد نیست؛ که درد و رنج و شکنجه سالیان دراز برای پدر و مادر، همسران و فرزندان آنها هم هست.


حکم احمد زیدآبادی از همگی این احکام به نحو قابل تاملی ظالمانه‌تر است. انگار این حکم کاملا بر اساس نوعی خصومت شخصی صادر شده است؛ حکم 6 سال حبس، 5 سال تبعید به گناباد و ممنوعیت مادام‌العمر از هرگونه فعالیت‌های سیاسی، شرکت در احزاب، هواداری، مصاحبه، سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی. این حکم آن هم برای کسی که به معنای واقعی کلمه روزنامه‌نگار بوده است و همیشه در نوشته‌هایش جانب اعتدال و انصاف را نگه داشته است و هیچ وقت زیر علم حزب و دسته و گروهی سینه نزده است و اگر کاری به نظرش درست بوده است، گفته است و اگر غلط بوده باز هم نترسیده است و گفته است، نهایت قساوت است.


با چنین حکمی می‌شود فهمید احمد زیدآبادی قد و قواره‌اش از همه دیگران بلندتر بوده است؛ حکم او از تمام دستگیرشدگان بعد از انتخابات سنگین‌تر است. اما چرا زیدآبادی این‌قدر خطرناک به نظر آقایان رسیده است؟


احمد زیدآبادی 44 ساله است. او از روزهای خامی جوانی گذشته است و کم کم پا به میانسالی گذاشته است؛ اما از آن جایی که دبیرکل سازمان ادوار تحکیم وحدت است، ارتباط خودش را به خوبی با جوانان و بدنه دانشجویی کشور حفظ کرده است. احمد زیدآبادی با دکترای روابط بین‌الملل از دانشگاه تهران، شخصیتی دانشگاهی، فهیم و مطلع از امور جاری سیاست داخلی و خارجی است. احمد زیدآبادی شخصیت قوی و مستقلی دارد که لازم نیست گروه‌های سیاسی موجبات معروفیت او را فراهم کنند. او کسی است که خودش با تفکرات اش به گروه‌های سیاسی می تواند هویت بدهد و حرکت آنها را جهت‌دار کند. زیدآبادی نوشتن و روزنامه‌نگاری را به عنوان شغل برگزیده بوده است، پس به اندازه کافی احساس مسئولیت اجتماعی داشته است که زندگی راحت‌تر را مثلا به عنوان یک استاد دانشگاه رها کند و بنویسد و بنویسد و بنویسد از آنچه فکر می‌کرده است نوشتن درباره‌اش لازم است. همه کسانی که از نزدیک با او آشنایی داشته‌اند از رفتار نرم و مهربان‌اش نسبت به دیگران خیلی گفته‌اند.

مهم‌تر اینکه احمد زیدآبادی هیچ سابقه منفی‌ای در کارنامه‌اش ندارد. زیدآبادی برخلاف تمام اصلاح‌طلبان موجود که هر یک نقطه‌های غیر قابل دفاع و تاریکی در پرونده خود دارند، یکی از سالم‌ترین و پاک‌ترین فرد گرایش‌‌های تحول‌خواهانه ایران است که هیچ انگ سیاسی، مذهبی، اخلاقی و به‌ویژه ایدئولوژیک نمی‌توان به او زد.


احمدزیدآبادی یک رهبر بالقوه برای جنبش اجتماعی مردم ایران به‌ویژه دانشجوهای سراسر کشور می‌توانست باشد؛ او همه ویژگی‌های رهبری و همچنین مقبولیت اجتماعی را دارا بوده است؛ حکم محرومیت مادام‌العمر از هر گونه فعالیت سیاسی و اجتماعی نه تنها خصومت شخصی و کینه عمیقی را در صدور حکم او نشان می‌دهد بلکه نشانگر این هم هست که "آنها" او را خیلی بیشتر از "ما" شناختند. احمد زیدآبادی رهبر بالقوه‌ای برای جنبش مردم ایران بوده است؛ با چنین حکمی می‌خواستند بمب ساعتی زیدآبادی را خنثی کنند؛ بمب ساعتی‌ای که شب اعلام نتایج انتخابات در یادداشتی اعتراف کرد همیشه باید بدبینانه‌ترین احتمالات ممکن را درباره رویدادهای ایران محتمل دانست...



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+
بهزاد نبوی: ۶ سال حبس تعزیری
احمد زیدآبادی: ۶ سال حبس تعزیری، ۵ سال تبعید به گناباد، محرومیت دائمی از فعالیت سیاسی و اجتماعی
محمدعلی ابطحی: ۶ سال حبس تعزیری
سعید حجاریان: ۵ سال حبس تعلیقی
محمد عطریانفر: ۶ سال حبس تعزیری
علی تاجرنیا: (جوان‌ترین نماینده مجلس ششم) ۶ سال حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق
سعید شریعتی (عضو شورا مرکزی جبهه مشارکت): ۷ سال حبس تعزیری
عبدالله مومن: (سخنگوی ادوار تحکیم وحدت): ۸ سال حبس تعزیری
شهاب طباطبایی (عضو جبهه مشارکت و رئیس ستاد جوانان حامی موسوی): ۵ سال حبس تعزیری
کامبیز نوروزی (حقوقدان انجمن صنفی روزنامه‌نکاران): ۲ سال حبس تعزیری و ۷۶ ضربه شلاق
هدایت‌الله آقایی (عضو حزب کارگزاران سازندگی): ۵ سال حبس تعزیری
مسعود باستانی (روزنامه‌نگار): ۶ سال حبس تعزیری
کیان تاج‌بخش (استاد دانشگاه و پژوهشگر): ۱۵ سال حبس تعزیری
حسین رسام (کارمند سفارت انگلیس): ۴ سال حبس تعزیری
عاطفه نبوی (فعال دانشجویی): ۴ سال حبس تعزیری
روشنک سیاسی: تبرئه
حسام سلامت: (دانشجوی دکترای جامعه شناسی): ۴ سال حبس تعزیری
علی بهزادیان‌نژاد (وبلاگ‌نویس / به دلیل کامنت‌های منتشر شده در وبلاگ‌اش!): ۶ سال حبس تعزیری
علی‌رضا عاشور (فعال دانشجویی): ۶ سال حبس تعزیری
امید لواسانی (طراح سایت میرحسین دات کام): ۶ سال حبس تعزیری
رضا خادمی: اعدام
محمدرضا علی‌زمانی: اعدام
آرش رحمانی‌پور: اعدام
ناصر عبدالحسینی: اعدام
حامد روحی‌نژاد: اعدام

منتشر شده در نیم نما

آذر ۰۷، ۱۳۸۸

تابوی رسانه‌های فارسی خارج از کشور

مهدی کروبی، یکی از دو نامزد اصلاح‌طلب انتخابات ریاست جمهوری، در مصاحبه با شبکه دو تلویزیون هلند خشونت‌های انتخابات را در مقایسه با برخورد نیروهای امنیتی دوره محمدرضا پهلوی، پدیده‌ای تازه توصیف کرد که در دوره زندگی سیاسی خود با آن روبه‌رو نشده است.

شاید این اولین مرتبه بعد از انتخابات است که یکی از نامزدهای معترض خودش مستقیما با یک رسانه خارج از ایران گفت‌وگو می‌کند. هر چند هنوز این جرات و جسارت به رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران نرسیده است، اما نفس گفت‌وگو با رسانه‌های خارجی، عمل شجاعانه‌ای است که تا همین مقدارش را هم باید قدر گذاشت و ابراز امیدواری کرد تا مصاحبه‌های بعدی با رسانه‌های فارسی‌زبان انجام شود؛ رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی فارسی, رادیو فردا، رادیو فرانسه، دویچه وله و صدای امریکا رسانه‌هایی هستند که سال‌هاست برنامه فارسی دارند و اغلب مخاطبان آنها هم مردم داخل ابران هستند.

البته بعد از ماجراهای انتخابات، اطرافیان موسوی و کروبی چند مرتبه‌ای با رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران و مشخصا بی‌بی‌سی فارسی گفت‌وگو کرده‌اند؛ از جمله زهرا رهنورد و حسین کروبی؛ اما به دلایلی که چندان روشن نیست، مصاحبه با رسانه‌های خارج از کشور همیشه در ایران تابو بوده است، همان‌طور که مدیران رادیو فردا، رادیو فرانسه و دویچه‌وله اذعان کرده‌اند، مسئولان حکومتی در ایران معمولا به‌هیچ‌وجه حاضر به گفت‌وگو با آنها نیستند. جالب است که شخص موسوی و کروبی هم بر همان عادت مالوف، حتی بعد از انتخابات و با وجود نوع عملکرد صدا و سیما و فیلتر شدن سایت‌هایشان و توقیف روزنامه‌هایشان و دستگیری اطرافیان‌شان، باز هم حاض به گفت‌وگو با این رسانه‌ها نیستند؛ و انگار مصاحبه با این رسانه‌ها در ذهن‌شان چیزی در حد ارتکاب به عمل نامشروع است که این دو حاضر نیستند زیر بار بدنامی‌اش بروند.

نمی‌دانم چرا کسی از این دو نفر نمی‌پرسد شما که در داخل ایران هیچ رسانه‌ای ندارید؛ و در واقع شما را به هیچ رسانه‌ای راه نمی‌دهند و همه‌ی مملکت را هم "بسیج" کرده‌اند تا هرگونه صدایی را از جانب شما در گلو خفه کنند، باز شما با چه استدلالی همچنان از گفت‌وگو با رسانه‌هایی که هر روز دارند التماس‌تان می‌کنند تا با آنها صحبت کنید برای اینکه ثابت کنند اصول حرفه‌ای را رعایت می‌کنند، استنکاف می کنید؟

هر چند کروبی در مصاحبه با شبکه دو تلویزیون هلند به‌راحتی از "وحشی‌گیری"های بعد از انتخابات صحبت کرده است اما مخاطبان این برنامه تنها مردم هلندند نه ایرانیانی که تن‌هایشان و چشمهایشان و گوش‌هایشان آماج این وحشی‌گری‌ها بوده است. موسوی و کروبی باید بدانند وقتی در داخل ایران به شدیدترین نحو ممکن تمام تریبون‌های آنها بسته، تعطیل و توقیف می‌شود، پافشاری بر مصاحبه نکردن با رسانه‌های فارسی‌‌زبان خارج از کشور، اصرار بر اصل بی‌پایه و اساسی است که کارکردش تنها شاد کردن دل دشمن و ظلم در حق ایرانیانی است که ثانیه به ثانیه برنامه‌های این رسانه‌ها را هر روز در جست‌وجوی اخبار واقعی مرور می‌کنند. جالب است موسوی در اعتقاد راسخ‌اش به قانون اساسی تجدیدنظر کرده است اما هنوز حاضر نیست در اعتقادش بر عدم گفت‌وگو با رسانه‌های خارج از ایران تجدیدنظر کند!

منتشر شده در نیم‌نما


آذر ۰۶، ۱۳۸۸

بسیجی دلاور با رقص از فیلم‌نامه جدیدش پرده‌برداری کرد


حركات موزون در معرفی نسخه سوم فیلمنامه اخراجی‌ها
شب جمعه / سالن وزارت کشور
عکس:‌ فارس

آذر ۰۵، ۱۳۸۸

برای آنهایی که می‌گویند خودت را جای خانواده مقتول بگذار...

خبرنگار از مادر سهراب اعرابی می‌پرسد اگر قاتل فرزندش شناسایی شود، آیا برای او تقاضای اعدام می‌کند؟

او می‌گوید:
«اصلا و ابدا. این که بخواهم خون کسی را بریزم، نمی‌توانم. من یک سوسک را نمی‌توانم بکشم، چه جوری می‌توانم یک آدم را بدهم و بگویم بکشیدش. مگر می‌توانم؟ من آدمی نیستم که طرفدار اعدام باشم، طرفدار قصاص باشم، طرفدار خشونت باشم. من از خشونت بیزارم. چون خون، خونریزی می‌آورد. فقط دوست دارم ما بتوانیم بفهمیم که قاتل بچه‌های ما چه کسانی هستند...»

منبع

آذر ۰۳، ۱۳۸۸

زن‌کوور

کم نشنیده‌ام از مردان ایرانی که در دنیای غرب، مرد جنس دوم است.

دیروز پایان‌نامه‌ای دیدم که یک کانادایی درباره‌ی زنان مهاجر ایرانی ونکوور کار کرده بود. عنوان پایان‌نامه بود: «زن‌کوور؛ زنان مهاجر ایرانی در ونکوور».

در توضیح واژه‌ی زن‌کوور* آورده بود: این واژه نوعی بازی با کلمات است. از آن‌جایی که بین ایرانی‌ها معروف است ونکوور شهری زن-دوست** است، به آن می‌گویند زن‌کوور. منظور ایرانی‌ها (به‌ویژه مردان ایرانی) از به کاربردن زن‌کوور به جای ونکوور، اشاره به فرصت‌های بیشتر شغلی و آموزشی برای زنان در مقایسه با مردان است.


____________________________________________
Zancouver*
woman-friendly**

پ.ن. بعضی مردان مهاجر ایرانی (معمولا وضعیت دانشجویان با مهاجران متفاوت است) منتظرند مثل ایران، به افتخار مرد بودن‌شان و زن‌نبودن‌شان، قبل از اینکه "آدم" حساب‌شان کنند، موهبت‌هایی به‌شان اعطا کنند!


آذر ۰۱، ۱۳۸۸

لباس‌ها و آدم‌ها

1. سید محمدعلی ابطحی آزاد شد. با قرار وثیقه‌ی 700 میلیون تومانی.
2. هنگامه شهیدی بعد از اعتصاب غذا آزاد و یک‌راست در بیمارستان بستری شد.
3. احمد زیدآبادی آزاد نشد.
4. بهزاد نبوی و مصطفی تاج‌زاده آزاد نشدند.
5. پنج نفر به اعدام محکوم شدند.

گوشت را از گربه بگیرید

اگر گوشت را جلوي گربه بيندازي غيرممكن است كه گربه گوشت را نخورد.
اینها اظهارات مسئول نهاد نمایندگی رهبری دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی درباره طرح تفکیک جنسیتی دانشگاه‌هاست که ظاهرا اولین‌اش از مصاحبه با معاون پژوهشی نهاد نمایندگی رهبری شروع شده است که در آن گفته است: "برای این‌که اثرات جداسازی جنسیتی را بر میزان موفقیت تحصیلی بیازماییم، باید دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه‌های تهران، صنعتی شریف یا شهید بهشتی را که رتبه علمی مناسبی دارند و استادان موفقی در آنجا تدریس می‌کنند، مورد آزمون قرار گیرند". ایشان برای اینکه ادعای خودش را هم مقبول و علمی و جهانی نشان بدهد، ‌اضافه می‌کند: "دانشگاه های تک‌جنسیتی حتی در غرب و آمریکا نیز وجود دارد... بنابراین چه اشکالی دارد که ما در یک جامعه اسلامی، دانشگاه تک جنسیتی را تجربه کنیم؟"

چنین اظهارات جنجال‌برانگیزی را آن هم با ادبیاتی که فقط از آقایان حوزه‌رفته برمی‌آید، باید در کنار سایر رویدادهای اخیر دانشگاه‌ها قرار دارد تا معنادارتر بشوند. از چندی قبل صفارهرندی، وزیر سابق ارشاد با اشتیاق در شهرهای مختلف به دانشگاه‌ها می‌رود و درباره ماجراهای بعد از انتخابات اظهارنظر می‌کند و جالب اینکه در حالی‌که با لنگه کفش مواجه می‌شود، خللی در احساس رسالت‌اش ایجاد نمی‌شود و هفته بعد دوباره در دانشگاهی دیگر همان حرف‌ها را تکرار می‌کند تا جمعیت دانشجو در سالن از جا بلند شوند و پشت به او بکنند و برای خودشان آواز بخوانند. در این میان حمید رسایی، نماینده تهران در مجلس، بی‌باکانه‌تر عمل می‌کند. البته همان موقع که چهار ماه قبل از انتخابات به ابوالفضل فاتح گفته بود که این دوره، احمدی‌‌نژاد رکورد رای خاتمی را می‌زند، بی‌باک بودن خودش را نشان داده بود! حالا این روزها او هم مثل صفارهرندی به دانشگاه‌ها می‌رود و حکم به مفسد فی‌الارض بودن موسوی و کروبی می‌دهد.

دانشگاه همیشه برای حکومت ایران پروژه پیچیده‌ای بوده است. به قول مهدی خلجی، دانشگاه از معدود نهادهایی بود که روحانیان بعد از انقلاب، نتوانستند به طور کامل اختیار آن را در دست بگیرند و این "لقمه بسیار بزرگ‌تر از آنی بود تا در هاضمه جمهوری اسلامی و رهبران روحانی‌اش گوارده شود."
این شد که این نهاد همیشه مثل استخوانی لای زخم بوده است که باید به هر طریق ممکن از شرش خلاص می‌شدند. ظاهرا تا به امروز با هیچ ابزاری موفق نشده‌اند؛ مهم‌تر اینکه زنانی که امروز جلوتر از مردان در صفوف راه‌پیمایی‌ها حرکت می‌کنند و صدای شعارهایشان بلندتر از مردان در اعتراضات خیابانی به گوش می‌رسد، اغلب همان 60-70 درصد جمعیت دانشگاه‌های ایران‌اند؛ زنانی که دانشگاه، اجتماعی‌شان کرده است؛ همان دانشگاه‌هایی که سیطره‌ به آنها از دست حکومت در رفته است.

سیل دانشگاه برای آنها سهمگین‌تر از آنی شده است که بدانند از کجا باید راهش را بند بیاورند؛ ولی فرستادن کسانی مثل رسایی و صفار به دانشگاه‌ها و طرح موضوع تفکیک جنسیتی بیشتر به نوعی خودانتحاری شبیه است تا پروژه‌ای حساب شده. شاید فکر کرده‌اند آنقدر دانشگاه‌ها را تحریک کنند تا انقلاب فرهنگی دومی راه بیندازند تا سر صبر بنشینند فکر کنند با این نهاد کاملا غربی که انحصار آموزش را که به‌طور سنتی در دست روحانیان بوده است، از چنگ‌شان در آورده و هیچ‌جور در این سال از پس‌اش هم بر نیامده‌اند، باید چه کنند.

اما این هم راه‌حلی است در حد همان راه‌حل رای احمدی‌نژاد باید در این دوره بیش از رای خاتمی باشد‍ تا صدای هیچ‌کس درنیاید! انگار با ادبیات آقایان تعبیر گوشت و گربه برای این موقعیت رساتر است؛ اینجا دانشگاه گربه است و حکومت گوشت. آقایان یادتان نرود: اگر گوشت را جلوي گربه بيندازي غيرممكن است كه گربه گوشت را نخورد!

منتشر شده در نیم‌نما

آبان ۲۴، ۱۳۸۸

سبک زندگی؛ بردباری

امروز 25 آبان برابر با 16 نوامبر روز جهانی بردباری است. در بخشی از پیام بان‌کی‌مون دبیرکل سازمان ملل به مناسبت این روز آمده است: "...بردباری به معنای بی‌تفاوتی و یا پذیرش زورکی و همراه با دلخوری دیگران نیست. این مفهوم، سبکی از زندگی بر پایه‌ی درک متقابل و احترام به دیگران است."

محمدرضا باطنی واژه tolerance را به "رواداری، مداراٰ، تساهل، نرمش؛ تحمل، شکیبایی، بردباری و طاقت" ترجمه کرده است. دلیل نامگذاری چنین روزی، جلب توجه جهانیان بر شکیبایی و نرمش به عنوان شرطی ضروری برای صلح، دموکراسی و توسعه پایدار است.

بان‌کی مون خوب این معنا را توضیح داده است؛ بردباری سبکی از زندگی است در کنار سایر سبک‌های زندگی؛ در کنار سبک خشونت، سبک طمع، سبک انزوا یا خیلی از سبک‌های دیگری که در آدم‌های اطراف‌مان می‌شناسیم؛ وقتی می‌خواهیم مهمترین ویژگی فردی را توصیف کنیم، اولین صفتی که برای توصیف او استفاده می‌کنیم، احتمالا به سبک زندگی‌اش خیلی نزدیک است؛ فلانی آدم عصبی‌‌ای است؛ بهمانی از صبح که بلند می‌شود تا شب به فکر این است کلاه سر کی بگذارد و کلاه از سر کی بردارد؛ یکی دیگر همیشه توی خودش است؛ آن یکی خیلی صبور و مهربان است؛ دیگری همه‌اش در حال مراقبت از دیگران است... بردباری و نرمش هم می‌تواند به همین ترتیب تبدیل به سبکی از زندگی روزمره بشود؛ فقط فرق‌اش با بعضی از سبک‌های دیگر این است که تمرین زیاد لازم دارد و به درجه‌ای از پختگی فکری و روحی و تسلط بر نفس نیازمند است؛ ساده نیست کسی نرمش و مدارا را وارد جزئی‌ترین امور زندگی‌اش بکند و به آن متصف بشود.

بردباری به معنای بی‌تفاوتی نسبت به دیگران یا پذیرش اجباری آنها نیست؛ این معنا کاملا بر پایه‌ی درک و احترام متقابل نسبت به دیگران بنا گذاشته شده است. فکر می‌کنم از همین منظر است که گفته می‌شود لازمه‌ی توسعه‌ی پایدار و دموکراسی است؛ مواردی مثل آزادی بیان که از پیش‌فرض‌های دموکراسی در نظر گرفته می‌شود، باید با قیدی با معنای بردباری و نرمش، دارای چارچوب مشخص بشود. معنای دموکراسی این نیست که هر کس با ادعای آزادی بیان به خودش اجازه بدهد به دیگران توهین کند و اگر هم کسی اعتراضی کرد بگوید آزادی بیان به معنای این است که هر کسی هر چی دلش خواست با هر لحنی و ادبیاتی و به هر کسی بگوید. آزادی بیان در ساختاری دموکراتیک، شرط "احترام به دیگران" دارد؛ شرط نرمش و شکیبایی در مقابل کسانی دارد که مثل ما فکر نمی‌کنند، به چیزهایی که ما معتقدیم، معتقد نیستند و مثل ما عمل و رفتار نمی‌کنند. آزادی دادن به کسانی که اهل تساهل و رواداری نیستند و با چماق آزادی بیان هرگونه خشونت کلامی را روا می‌دارند، ظلم در حق دیگرانی است که فرض احترام و درک متقابل را بنیان جامعه‌ای سالم می‌دانند.

منتشر شده در نیم‌نما

آبان ۲۳، ۱۳۸۸

دست انگلیس از عبای آقایان درآمد

نوعی عبای مرغوب و ارزان، مدتی است در قم، مشهد و اصفهان توزیع می‌شود؛ این عبا که با نام عبای انگلیسی فروخته می شود در قسمت های مختلف از جمله پشت گردن، نقش پرچم انگلیس را دارد!

منبع

آبان ۱۷، ۱۳۸۸

وقتی قورباغه هفت‌تیرکش می‌شود

رئيس پليس آگاهي نيروي انتظامي از آمادگي پليس براي اجراي حدود الهي خبر داد.

این آقاپلیسه که خیلی ناراحت است مهمترین قانون مجازات اسلامي كه قطع يد است، اعمال و اجرا نمي‌شود، گفته است: حدود دو سال پيش مسؤولان قوه قضائيه اعلام كردند براي اجراي حد مشكل داريم كه پليس آمادگي خود را براي فراهم كردن امكانات اجرای حد اعلام كرد.

منبع

آنفولانزایی که حجاج همه‌گیرش می‌کنند

معاون سلامت وزارت بهداشت روز جمعه اعلام کرد بر اساس برآورد این وازرتخانه 80 درصد حجاج ایرانی امسال در طول سفر خود به عربستان سعودی، به آنفولانزای خوکی مبتلا می‌شوند.
او همچنین در این باره گفته است ما هیچ نوع غربال‌گری و قرنطینه‌ای نداریم... اما از مردم می‌خواهیم نکات بهداشتی اعلام شده را رعایت کنند. به استقبال حجاج نروند و از دست دادن و روبوسی کردن با آنها خودداری کنند.

توصیه به دست ندادن و روبوسی نکردن با حجاج، برای جامعه‌ی ایرانی واقعا توصیه‌ی قابل توجهی است! واقعا مسئولان بهداشتی وقتی در حال توصیه‌های ایمنی هستند، چقدر به فرهنگ غالب جامعه فکر می‌کنند؟ هر کسی اگر یک عضو از خانواده‌اش هم به سفر حج رفته باشد، می‌تواند بفهمد عمل کردن به چنین توصیه‌ای اگر محال نباشد، دست‌کم نزدیک به محال است. اینها همه به کنار، مصطفی خاکسار قهرودی، رئیس سازمان حج و زیارت، به این دلیل که با انتشار اخبار مربوط به شیوع آنفولانزای خوکی تعداد حجاج امسال نسبت به سال‌های قبل کاهش پیدا کرده است، درباره‌ی زیان مالی ناشی از خالی ماندن هتل‌های رزرو شده برای سازمان حج و اوقاف ابراز نگرانی کرده است و خبر از خسارت 60 میلیارد تومانی برای سازمان متبوع‌اش داده است.

جالب است که بعضی از کشورها از جمله تونس، امسال تصمیم گرفتند هیچ زائری به عربستان اعزام نکنند و مقام‌های بهداشتی عربستان هم خبر از خرید 11 میلیون واکسن آنفولانزای خوکی داده‌اند تا کارکنان وزارت حج و حجاج عربستانی را واکسینه کنند. چین و مصر هم اعلام کرده‌اند تمام حجاج خود را واکسینه می‌کنند. پرسش این است مقام‌های بهداشتی ایران که می‌دانند هر ساله ایرانیان از جمله بیشترین تعداد حجاج را به خود اختصاص می‌دهند، چرا هیچ فکر جدی‌ای نکرده‌اند؛ دست‌کم دیده می‌شود دو راه‌حل برای جلوگیری از شیوع این بیماری وجود داشته است؛ ممنوعیت سفر حج و واکسینه کردن زائران؛ که مسئولان به هیچ یک وقعی نگذاشته‌اند. واکسینه کردن 60 هزار زائر نمی‌بایست بیش از 60 میلیارد تومان خرج داشته باشد. حتی اگر مسئولان کشور دل‌شان به حال جان زائران و خانواده‌هایشان نسوخته بود، اگر اندکی تدبیر به خرج می‌دادند و همه‌ی حجاج را واکسینه می‌کردند، احتمالا نه تنها از چنین ضرر مالی سنگینی به سازمان حج و زیارت جلوگیری می‌کردند، بلکه با همان واکسن‌ها، کلی نزد شهروندان برای خود آبرو می‌خریدند.

حتی اگر از شیوع این بیماری در مدارس بگذریم و تعطیلی گسترده‌ی مدارس کشور را هم نادیده بگیریم، و تنها اظهارات این مقام مسئول در وزارت بهداشت را جدی بگیریم، احتمالا حدود 48 تا 50 هزار مبتلا به آنفولانزای خوکی تا دو ماه دیگر وارد کشور می‌شوند. از آنجایی که حتی دست دادن و روبوسی کردن با افراد مبتلا هم به‌سادگی باعث انتقال ویروس می شود، حتی اگر احتمال بعید روبوسی کردن تنها 10 نفر را با هر زائر در نظر بگیریم، تا حدود دو ماه دیگر حدود 500 هزار نفر (نیم میلیون) از جمعیت ایران در روزهای ابتدایی ورود حجاج به کشور مبتلا به آنفولانزی خوکی می‌شوند. لازم به محاسبات بیشتر ریاضیاتی نیست تا بفهمیم اگر توصیه‌های بهداشتی جدی گرفته نشود، تا چند روز بعد از آن، این تصاعد نمایی می‌تواند همه‌ی ایرانیان را مبتلا کند...


منتشر شده در نیم نما

آبان ۱۶، ۱۳۸۸

مردی که باید جدی گرفته شود

اسفندیار رحیم مشائئ: کاوش های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که انسان به خدا اعتماد داشته است اما چرا خدا محور وحدت نشده است؟ من می‌گویم مشکل این است که به تعداد انسان‌ها خدا هست و خدای هر انسانی با توجه به شناخته آن فرد از خدا، با خدای فرد دیگر متفاوت است. ملت‌ها در طول تاریخ همواره یک خدا را نپرستیده‌اند چون انسان‌ها خداهای متفاوت دارند.

منبع

آبان ۱۵، ۱۳۸۸

کشتی اسلحه و تدبیر ایرانی

یک کشتی ایرانی که ادعا می‌شود حامل اسلحه و مهمات برای حزب‌الله لبنان بود، روز چهارشنبه در نزدیکی قبرس توسط اسرائیل توقیف شد و نخست وزیر آن کشور، به همین دلیل ایران را متهم به انجام جنایات جنگی کرد.

ارتش اسرائیل می‌گوید کانتینرهای روی عرشه، حاوی نارنجک دستی، راکت، خمپاره و دست‌کم سه هزار راکت دوربرد است.

البته این بار اولی نیست که کشتی ایرانی‌ای حاوی مهمات و اسلحه برای حزب‌الله، توقیف می‌شود. جمهوری اسلامی ایران اگرچه همیشه به‌طور رسمی این موضوع را تکذیب کرده است، اما این‌که حزب‌الله لبنان و حماس فلسطین همواره از سوی ایران تجهیز مالی و جنگ‌افزاری می‌شوند، در عرف بین‌الملل مساله‌ی نسبتا پذیرفته‌ای شده است.

در نگاه اول، تنها چند روز قبل از 13 آبان، ارسال کشتی‌ای با محموله‌ی اسلحه که حجم آن به اندازه‌ای بوده که به ادعای مقامات اسرائیلی برای جنگی یک ماهه کفایت می‌کرده است، نشان‌دهنده‌ی نهایت بی‌تدبیری نظامی است که در حل مشکلات داخلی و معمول خود وا مانده است. اما از منظری دیگر، اتفاقا می‌تواند نشانگر تدبیر جمهوری اسلامی باشد. پرسش این است که چرا در این برهه از زمان که حکومت، خود در داخل، با فشارها و موضوعات پیچیده و درهمی مواجه است، اقدام به ارسال اسلحه به لبنان می کند؟

ایران معمولا در عرصه‌ی سیاست خارجی، سیاست فرار به جلو و همان "دست پیش گرفتن" را سرلوحه خود قرار می‌دهد؛ سیاستی که به‌ویِژه درباره‌ی مذاکرات هسته‌ای با غرب، بیش از هر زمان دیگری به نمایش گذاشته است. اتفاقا ایران در چنین شرایط آشفته داخلی‌ای اسلحه به لبنان می‌فرستد تا پایگاهی را که به‌سرعت دارد در داخل از دست می‌دهد، در جای دیگری به دست آورده باشد؛ ایرانی بودن یا نبودن همراهان مهم نیست؛ مهم این است که ساختار قدرت نیازمند گروه‌های حامی قوی و اتفاقا اسلحه‌به‌دست است. چه کسی از حزب الله لبنان و رهبرشان سید حسن نصرالله که از رهبر فعلی ایران به عنوان امام یاد می‌کند، بهتر؟ این پایگاه امن برای حکومت باید وجود داشته باشد؛ حالا که در داخل وجود ندارد، چه باک پایگاهی را که سال‌ها برای درست کردن‌آّش زحمت کشیده و پول خرج کرده است، امروز تقویب کند؟

نکته‌ی دیگر این است که هر بار تهدید جدی‌ای از سوی اسرائیل درباره‌ی حمله به ایران مطرح شده است، نقطه‌ای از خاورمیانه به هم ریخته است. این دقیقا همان سیاست فرار به جلو است. مثلا درباره‌ی آشوب‌های داخل عراق و بویژه جنگ اخیر 33 روزه لبنان، ایران همواره از سوی جامعه‌ی بین‌الملل در مظان اتهام برای راه‌انداختن آنها بوده است.

همچنین به ادعای منابع اسرائیلی نخست وزیر اسرائیل از مدتها قبل، از ارسال چنین محموله‌ای مطلع بوده است و خود شخصا دستور توقیف آن را صادر کرده است. در همین اثناست که روزنامه گاردین دیروز خبری منتشر و ادعا کرده است دانشمندان ایرانی موفق شده‌اند نسل جدیدی از موشک‌ها را آزمایش کنند که قادر به حمل کلاهک‌های هسته‌ای هستند.

احتمال دور از ذهنی نیست که اسرائیل از این ماجرا باخبر باشد و درصدد حمله نظامی به ایران باشد و ایران دوباره محموله جدیدی را به لبنان بفرستد تا جنگ دوباره‌ای در خاورمیانه به پا شود که نه تنها توجه جامعه جهانی از اوضاع داخلی ایران و همچنین تحرکات حکومت برای تحقیقات هسته ای تا مدتی مسکوت بماند، بلکه با تلف کردن وقت و فرسوده کردن ارتش اسرائیل در جنگی با همسایه‌اش فرصت مناسب داشته باشد تا برای مدتی باز هم خطر اسرائیل را به عقب براند. اما این فقط خریدن زمان است و به تعویق انداختن مشکل؛ نه حل کردن آن.


منتشر شده در نیم‌نما

آبان ۱۴، ۱۳۸۸

این یک خروس است


آبان ۱۰، ۱۳۸۸

فحش ناموسی آکادمیک



دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر در سالنی که صفار هرندی در حال سخنرانی است، به او پشت کرده‌اند و سرود یار دبستانی می‌خوانند!