مرداد ۱۲، ۱۳۸۹

چوب را در این بازی چه کنیم؟

دادستان استان کهکیلویه و بویراحمد چوب‌بازی در عروسی‌های این استان را ممنوع اعلام کرد.

چوب‌بازی از بازی های سنتی و دیرین ایرانی است که تنها در استان کهکیلویه رواج ندارد؛ شکلی از چوب‌بازی که بیش از آنکه بازی باشد، رقص گروهی مردان است، مثلا در تربت جام، از جمله رقص‌های سنتی و مشهور آن دیار به حساب می‌آید. اما در استان کهکیلویه بیشتر شکل بازی دارد که توسط دو نفر و با چوب اجرا می‌شود. این بازی در نگاه ناظر بیرونی، بازی نسبتا خشنی به نظر می‌رسد، چون ابزار بازی چوب‌های بلندی است که یکی سعی می‌کند به پای دیگری بزند. اما برای اهالی کهکیلویه و لرستان انجام و تماشای این بازی بخشی جدایی‌ناپذیر از جشن‌های عروسی آنهاست. گفته می‌شود این بازی یادآور شکلی از مبارزه با شمشیر است و از آن‌جایی که اهالی لرستان و کهکیلویه معمولا از عشایر بختیاری و قشقایی هستند و تاریخ طولانی‌ای در دفاع از سرزمین خود داشته‌اند، شکل بازی‌های معمول گروهی آنها هم تأثیرگرفته از فرهنگ و سنت‌های مبارزاتی آنهاست. البته بخش مهم این بازی شامل حرکات نمایشی و رقص‌مانندی با چوب‌ها و هماهنگ با آهنگ ساز و دهل است.

چوب‌بازی، از رقص‌های سنتی و گروهی اهالی تربت جام

حالا اینکه دادستان محترم از کجا تشخیص داده است این بازی پرطرفدار  و مفرح باعث "بروز کينه بين افراد، اختلافات قومي و قبيله‌اي و نزاع‌هاي دسته‌جمعي و به خطر افتادن سلامت جسمي افراد مي‌شود"،  از جمله همان تئوری‌هایی است که هر روزه داریم از زبان دیگر مسئولان کشوری و لشکری درباره امور ریز و درشت داخلی و خارجی می‌شنویم.

کسی نیست از آقای دادستان بپرسد کینه بین افراد جامعه را چوب‌بازی رواج می‌دهد یا دخالت حکومت در اینکه مردم چی بپوشند، چطور عروسی بگیرند، چی بخورند، چی ببینند، چی بشنوند و کلا درک‌شان از دنیای خارج چی باشد؟ اختلافات قومی و قبیله‌ای را یک بازی سنتی دیرین افزایش می‌دهد یا سیاست‌های دولتی در قبال اقلیت‌های قومی و مذهبی کشور؟ چوب‌بازی سلامت جسمی افراد را به خطر می‌اندازد یا برنج‌های آلوده‌ای که قوت غالب مردم ایران است؟ یا نیترات موجود در آب؟ یا پارازیت‌های روی شبکه‌های ماهواره‌ای؟ یا استرس و فشار حاصل از گرانی و تحریم؟

با دین و آئین مردم که هر کاری خواستید کردید، دیگر چه کار به سنت‌ها و باورهای هزاران ساله ایرانی دارید؟ دیگر چیزی از این "فرهنگ" هم باقی مانده است که شما اجازه دست‌درازی و دست‌اندازی به آن را به خودتان نداده باشید؟ هر آن‌چه از عناصر سازنده فرهنگ است، به تاراج دین‌کارانی رفته است که خود را صاحب جان و مال و ناموس و زیر و زبر قوم ایرانی می‌دانند. نمی‌دانم قوم مغول آیا حقیقتا بیش از هر قوم دیگری فرهنگ و تمدن ایرانی را به نابودی کشاند؟!
واقعا قضاوت تاریخ، سالیان بعد درباره قومی که تا به امروز سی سال در ایران پادشاهی کرده‌اند، چه خواهد بود؟

چوب‌بازی در میان عشایر استان کهکیلویه

انگار چیزی به نام عقل در تک‌تک این افرادی که مسئولیت‌های حکومتی دارند تعطیل شده است و هر کدام صرف‌نظر از اینکه در کجای این کشور مشغول باشند و چه سمتی داشته باشند، از دادستان تا رئیس پاسگاه تا امام جمعه، تا فرماندار، چنان نوآوری‌هایی از اِعمال زور و دیکتاتورمنشی از خودشان صادر می‌کنند، تا لابد از همتایان‌شان در پایتخت عقب نیفتند.

این رفتاری که حکومت در یک‌ساله اخیر این‌قدر بی‌پروا و بی‌رحمانه با شهروندان خودش کرد، انگار مجوزی به دیگران با هرجور مسئولیت ریز و درشت داده است تا آنها هم هر حکمی دل‌شان خواست و در هر حوزه‌ای که مایل بودند، بر مردم صادر کنند. انگار این خوی خشن و وحشی آدمی‌زاده که در دنیای مدرن به مدد عقلانیت و اِعمال قانون مهار شده بود، در ایران با تعطیلی مطلق عقل و قانون، در بسیاری از کسانی که مسئولیتی دولتی و حکومتی دارند، دارد بروز می‌کند.

دیگر مشکل از زندانیان سیاسی و اعتصاب غذا و کهریزک دوم و سنگسار و اعدام‌های بی‌حساب و کتاب گذشته است. این خوی خشنِ بی‌افسارِ  آدمی‌زاده که دیگران را بنده زرخرید خواسته‌های بی‌ارزش خود می‌خواهد و به هم‌نوع خودش رحم ندارد، دارد مثل ویروسی همه‌گیر مسئولان ریز و درشت را درمی‌نورد.

انسان در ساختار حکومت ایران دارد به اصل خودش برمی‌گردد... 

0 نظر:

ارسال یک نظر

شما چی فکر می کنید؟