خرداد ۳۰، ۱۳۹۰

اعتصاب غذا؛ خشونت بی‌رحمانه علیه خود

اعتصاب غذا از جمله روش‌های مقابله غیرخشونت‌آمیز است که اهدافی سیاسی را دنبال می‌کند. در تعاریف معمول درباره این اصطلاح آمده است که این روش تنها زمانی کارایی دارد که بتواند علنی باشد و دیگران از آن مطلع باشند.

آیا ما به لحاظ اخلاقی حق داریم کسانی را که با میل خود انتخاب می‌کنند اعتصاب غذا کنند، نهی کنیم؟ آیا این به این معنای نادیده‌گرفتن حقوق شخصی آنها درباره خودشان نیست؟

به نظرم سوال بی‌موردی است. برای اینکه ما نه تنها «حق» داریم آنها را متوجه اشتباه بودن چنین روشی کنیم، بلکه «وظیفه» داریم هر آنچه از تک‌تک ما برمی‌آید انجام دهیم تا جلو چنین اتفاقی را بگیریم.

چرا باید اعتصاب غذا در گروه روش‌های غیرخشونت‌آمیز طبقه‌بندی شود؟ خشونت فقط به این معنی است که باتوم و چوب بگیری کسی را کتک بزنی یا اسلحه بگیری توی مغز کسی خالی کنی؟ اعتصاب غذا که بی‌رحمانه‌ترین نوع خشونت علیه خود است. آن هم در سیستمی که کوچک‌ترین اهمیتی به نتایج و آثار چنین روشی نمی‌دهد.

این روش اعتراضی می‌گویند قبل از مسیحیت در کشور ایرلند برای اعتراض نسبت به بی‌عدالتی استفاده می‌شده است. معمولا هم اشخاص معترض جلوی در خانه کسی که متهم به بی‌عدالتی بوده است دست به اعتصاب غذا می‌زدند. قدمت این روش در هند هم به سال های 400 تا 750 قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد. و تا به حال افراد زیادی در سراسر دنیا از آن به عنوان ابزار فشار علیه حکومت‌ها استفاده کرده‌اند.

اعتصاب غذا روشی است برای بازی در زمین سیاست. اما روشی است که از نظر یک طرف بازی نهایت کنش اعتراضی است و برای طرف دیگر بازی، وقوع اش کوچکترین اهمیتی ندارد. وقتی روشی تا به این حد ناکارآمد است که طرف حکومت وقع قابل تمایزی برای آن نمی‌گذارد، انتخاب‌اش بسیار غیرمنطقی و صد در صد غلط است. ابزار غیرخشونت آمیز که نباید به مرگ فرد معترض منجر بشود.

سوال دیگر در این است که مثلا شما در نقش ناظر بیرونی اگر کسی خودکشی را انتخاب کرده است، حق داری با هر وسیله‌ای که در اختیار داری مانع بشوی او خودش را بکشد؟ آیا زندگی بهتری را برای بعد از آن برایش تضمین می‌کنی؟ آیا اصلا تغییر دادن شرایط برای تو ممکن است تا فرد را بتوانی به امید آن، از خودکشی منصرف کنی؟

اما اعتصاب غذای یک فرد، با خودکشی متفاوت است. اعتصاب غذا صرفا اهداف سیاسی را پیگیری می‌کند. یعنی فرد به فکر نفع شخصی یا خلاص‌کردن خود نیست. اگر این‌طور بود این دوازده نفر می‌توانستند خودشان را تک‌تک در اوین حلق‌آویز کنند. وقتی فعلی با هدف سیاسی انجام می‌گیرد، یعنی در پی ایجاد «تغییر» است و برای «نفع همگان» دارد انجام می‌شود. حالا این «همگان» که آن 12 نفر* دارند جان‌شان را بر سر تغییر شرایط زندگی آنها هزینه می‌کنند، موظف‌اند با هر ابزاری از اعتصاب غذا جلوگیری کنند. هدف تغییر هم قبل‌تر گفته شد که با اعتصاب غذا حاصل نمی‌شود و مسبوق‌به سابقه‌ترین نتیجه مرگ اعتصاب‌کننده است.

بنابراین به جای اعلام حمایت (!) از چنین فعل خشونت‌آمیزی، باید همه توان خود را جمع کنیم تا آنها را وداریم اعتصاب خود را بشکنند.

___________________________
 * بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، عمادالدین باقی، عماد بهاور، قربان بهزادیان‌نژاد، محمد داوری، امیرخسرو دلیرثانی، فیض‌الله عرب‌سرخی، ابوالفضل قدیانی، محمدجواد مظفر، محمدرضا مقیسه و عبدالله مومنی از روز شنبه 28 خرداد 1390 در اعتراض به شهادت دو زندانی سیاسی دیگر هاله سحابی و هدی صابر دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

0 نظر:

ارسال یک نظر

شما چی فکر می کنید؟