اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۸

وقتی راست آچمز می شود

شیخ اصلاحات از چهار سال پیش که نامه انتقادی تندی به رهبر نوشت و پسر وی (مجتبی) را متهم کرد که در انتخابات و تقلب به نفع احمدی نژاد دست داشته است، دست اش در نامه نوشتن به سران نظام گرم شد و دیگر رودربایستی های معمول ایرانی و مصلحت اندیشی های موکد اسلامی را کنار گذاشت. در نامه های بی سابقه ای که در چند ماه اخیر به سرلشکر فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، آیت الله جنتی، دبیر شورای نگهبان و حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت، کروبی 74 ساله نشان داد بیش از آن آب از سرش گذشته است که دیگر رعایت "مصلحت نظام" را بکند. نویسنده این نامه ها کسی نبود که دیگر فکر کند مسئله ای مثل "حکم حکومتی" می تواند محلی از اعراب داشته باشد.

او در نامه به شورای نگهبان، جانبداری دبیر این شورا از رئیس جمهور فعلی در جلسه ناظران شورای نگهبان را به شدت محکوم کرد و جنتی را حواله به سخنان رهبر داد که در آن تاکید کرده همه دستگاه های دولتی بی طرفی خود را در انتخابات حفظ کنند. او در جایی به جنتی می گوید: "ممکن است گمان کنیم سخنان رهبری به گوش آیت‌الله جنتی نرسیده باشد و ایشان به علت طولانی بودن تعطیلات نوروز موفق به دریافت سخنان رهبری نشده‌اند."

کروبی در نامه دیگر خود، فیروزآبادی را "رئیس ستاد نظاميان دخالت کننده در انتخابات" خطاب می کند و به او می گوید: من می خواستم "شکایت از فرماندهان نظامی را که موضع گیری های صریح نسبت به جریان های سیاسی می کنند" به شما که "امين رهبري معظم و فرماندهي کل قوا هستيد" بیاورم. "حالا شکایت از شما به کجا ببرم؟" وی در ادامه به اضافه وزن وی به عنوان عالی ترین مقام نظامی کشور اشاره کرده و می گوید: "آیا ظواهر و بعضي سخنان حضرتعالي، مطابق استانداردهاي ضروري براي احراز يکي از عالي‌‏ترين جايگاه‌‏هاي نظامي کشور -از جمله بي‌‏طرفي در مسائل سياسي و چابکي و تحرک- مي‌‏باشد؟"

ولی نامه آخر کروبی به حسین شریعتمداری به عنوان نامه ای "بی سابقه" به مدیر مسئول کیهان، کسی که بویژه در 10 سال اخیر با سرمقاله های معروف اش، مسبب اصلی دستگیری، آزار و شکنجه بسیاری از روشنفکران، دانشجویان و اهل فکر و قلم بوده است و تمامی این افراد را به جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل و عدول از "خط و سیره امام راحل" متهم کرده بود، بسیار در خور توجه است. شاید این اولین بار است که کسی در حد و اندازه های کروبی، به عنوان یکی از سران نظام جمهوری اسلامی، با تندترین الفاظ پرده از پرده دری های شریعتمداری در سال های اخیر برداشته است، او را "بازجو" ی نهاد امنیتی و شکنجه گر نامیده، حق اظهارنظر او درباره مسائل فقهی و شرعی را زیر سوال برده و از او پرسیده جنابعالی که در طول سالها هر صدای منتقدی را به جرم ضدیت با سیره امام راحل خفه کرده اید، هیچوقت حتی امام را از نزدیک دیده ای؟ او در نامه اش، شریعتمداری را تهدید کرده است که من سعیدی سیرجانی (نویسنده ای که گفته می شود بازجویش حسین شریعتمداری بوده است و در زندان به نحو مشکوکی کشته می شود) نیستم و "مهدی کروبی" ام. نامه ای که شریعتمداری را برای اولین بار در تاریخ مدیر مسئولی اش بر کیهان، آچمز کرد و او را واداشت که بنویسد: "بدیهی است که حضرتعالی علی رغم انتقادات جدی که به برخی از مواضع و عملکردتان وجود دارد، شخصیتی در حوزه نظام اسلامی هستید همانگونه که آقای مهندس موسوی نیز چنین است. کیهان در پی اثبات‌این واقعیت است بنابراین اگر هم انتقادی می‌کند خیرخواهانه و دلسوزانه است."

حتی اگر هم فرض کنیم مهدی کروبی دچار جوزدگی ناشی از فضای انتخابات است و این تندروی ها نتایج معکوسی برای جنبش اصلاحات خواهد داشت، ولی اثری که چنین مواضعی در مقابل کسانی که در طول سالهای اخیر حکمرانی بی منازع در متهم کردن افراد در ضدیت با نظام اسلامی و جاسوس و مزدور خواندن بسیاری از ایرانیان کرده اند، در دراز مدت شاید قابل توجه ترین اقدام مفید برای جنبش دموکراسی خواهی و اصلاح طلبی در ایران است.

رویکرد پشت این نامه ها نقطه مهمی را نشانه رفته است. مخاطبان این نامه های تند و تهدیدآمیز، همگی منصوبان مستقیم رهبری هستند...

منتشر شده در روزنامه


4 نظر:

akbar montajabi گفت...

salam. eraadat, man ke shoma ra az yaad nabordam va hamishe dar khaater daarm. yaadet hast ke behet goftam to baayad ostaad daanesh gaah beshi? pas yadam hast. kojaa hasti? chekaar mikoni? age tehraani biaa be man sari bezan. man rooz naameh etemaad meli hastam.,

اكبر منتجبي گفت...

سلام. براي چي مي خواهي بيايي؟ اگر آمديد كه قدمتان روي چشم. كي از شما بهتر كه هم دنيا ديده ايد و هم دانشگاه رفته. با اين حال توصيه مي كنم نياييد و راهي باز كنيد كه ما بياييم. راحت بشيم از اين زندگي و كاري كه اين جا توي آن گير كرديم. روزنامه نگاري مثل يك باتلاق شكلات هست. كه همه توي آن گير كرديم اما از بس شيرينه نمي خواهيم از آن بياييم بيرون و وق تي مي فهميم كه ديره. اميدوارم براي من دير نشده باشه . با اين حال خيلي علاقه مندم كه ايران را ترك كنم و كار جديدي را شروع كنم. تا خدا چه بخواهد

مجید میبدیان گفت...

با سلام
ایده ی جالبی است تا ببینیم در واقعیت چه میشود...

ناشناس گفت...

دارم اما نمي دانم چگونه. چون مهم اين است كه بتواني اول جايي را پيدا كني

ارسال یک نظر

شما چی فکر می کنید؟