مرداد ۰۸، ۱۳۸۸

پدران عقب بایستید لطفا


دکتر عبدالحسین روح‌الامینی، پدر محسن، یکی از کشته‌شدگان حوادث اخیر که جنازه‌اش با دهانی خرد شده تحویل خانوده‌اش داده شد، در مراسم تشییع او، گفته است که فرزندش از "بازی‌های مرسوم و سوء‌استفاده‌ی سیاسی‌کاران و فرصت‌طلبان بیزاری می‌جست و از بی‌صداقتی‌ها در داخل و خارج کشور و خصوصا رسانه‌های بیگانه شدیدا منزجر بود." او همچنین گفته است: "تلاش‌های دشمنان مردم، نظام، امام، رهبری و شهدا برای مصادره‌ی فرزندش آب در هاون کوبیدن است."
عبدالحسین روح‌الامینی، دبیرکل حزب اعتدال و توسعه، رئیس کمیته‌ی علمی و تحقیقانی دبیرخانه‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس انستیتو پاستور ایران است که سال‌ها سوابق حضور در جبهه‌های جنگ دارد. اگرچه قطعا با اعلام نظر مثبت خودش سردار علایی یادداشت جزئیات مربوط به مرگ پسرش را منتشر کرده است، اما وقتی خودش می خواهد از فرزند بگوید، نمی‌تواند از عفونی‌شدن خون‌اش و تب بالایش و شکنجه‌ی وحشیانه‌اش حرفی به میان آورد.

پدر محمد کامرانی، از دیگر کشته‌شده‌ها هم در اطلاعیه‌ای اعلام کرده هرگز اجازه نمی‌دهد از فرزندش برای بهره‌برداری‌های سیاسی استفاده شود و مصاحبه‌ی اعضای خانواده‌اش با بی.بی.سی را هم تکذیب کرده است. همچنین پدر یعقوب بروایه هم گفته است پسرش "یک بسیجی بود که در راه جمهوری اسلامی شهید شد" و رسانه‌های غربی چنین "وانمود کردند" که او "توسط نیروهای امنیتی و انتظامی کشورمان کشته شد."

ما واقعا در مقام قضاوت درباره‌ی حال و روز حقیقی این خانواده‌ها و شرایطی که باعث چنین موضع‌گیری‌هایی می‌شود، نیستیم و حق هم این است که اعتراف کنیم طبیعتا بیش از آنها، دل‌مان به حال پرپر شدن فرزندان‌شان ریش نشده است.
ولی نکته‌ی قابل‌تامل این حرف‌ها و اطلاعیه‌های مصلحتی آن است که همه‌ی آنها از سوی "پدران" صادر شده است؛ هر جا "مادری" بوده که توانسته حرفی بزند، صدایش را بلند کرده و خون به‌ناحق‌ریخته شده‌ی فرزندش را طلب کرده است. مگر مادر سهراب تهدید نشده است؟ مگر مادر سهراب سه پسر دیگر ندارد تا نگران حال‌شان باشد؟ ولی این روزها لقب بحقی به این مادر داده‌اند؛ این "زینب زمان" عکس سهراب 19 ساله‌اش را به دست گرفته است و می‌رود همه جا فریاد می‌کشد و می‌‌پرسد "به کدامین گناه؟" در یادداشت سردارعلایی درباره‌ی محسن آمده است وقتی مادرش خبر را می‌شنود، می‌گوید "محسن من که رفت؛ به فکر بقیه محسن‌ها باشید." وقتی مادر یعقوب بروایه حرف می‌زند می گوید "من به عنوان یک مادر هرگز از کسی بابت این اتفاق نمی گذرم. وقتی تصویر او را {در یکی از تلویزیون‌های خارجی} دیدم، شکستم و از درون خالی شدم. باید مادر باشی تا حال منو بفهمی."

×
شاید پدران یعقوب و محمد در فکر سلامت بقیه‌ی فرزندان و اعضای خانواده خود هستند؛ شاید نگران هزار و یک مشکلی هستند که به عنوان پدر و سرپرست خانواده، با آنها دست‌به‌گریبان‌اند؛ شاید در دل دکتر روح‌الامینی غوغایی میان عشق به ولایت و نظام و عشق به فرزند برپاست؛ شاید حتی جنگ درونی پدر محسن از رنج دیگران بیشتر باشد؛ که امروز اگر بپذیرد فرزند دلبندش قربانی تفکر نظام ولایی شده است، همراه با مرگ فرزند، باید "هویت و هستی" خودش را هم دفن کند.

بیایید مادر سهراب را به در خانه‌ی تک‌تک این کشته‌شدگان بفرستیم تا او از مادران داغدار دیگر بخواهد دست به دست هم دهند تا هزاران مادر دیگر به سوگ دلبندانشان ننشینند. آقایان! پدران! لطفا عقب بایستید! هدایت جنبش را به دست زنان و مادران داغدار بسپارید... از شما انتظار نداریم امروز مجادلات درونی‌تان را برای خودتان حل کنید و نتیجه را به اطلاع ما برسانید؛ فقط بایستید کنار تا مادران و زنان وارد میدان شوند که آنها روزی که این فرزندان را زاییده‌اند، همه‌ی مجادلات‌ مصلحت‌اندیشانه را با خود حل کرده‌اند.
تکلیف دادخواهی و عدالت‌طلبی را به دست زنان بسپارید و عقب بایستید لطفا...

منتشر شده در روزنامه


1 نظر:

Mostafa گفت...

سلام.
شما یک دعوت‌نامه دارید، این‌جا:
http://crypticuniverse.blogspot.com/2009/08/blog-post_04.html
خدانگهدار.

ارسال یک نظر

شما چی فکر می کنید؟