عزتالله ضرغامی در نشست سراسری "جنگ نرم، رسانه ملی و راهبردهای 5 ساله"، سازمان صدا و سیما را سردمدار مبارزه با جنگ نرم معرفی و تاکید کرد رهبر "افقهای جدیدی را برای حركت روبه جلو ترسیم كردهاند."
از مهمترین این راهبردهاعبارت بودند از:
1. ساماندهی موسیقی / به نظر ایشان "حجم موسیقی در همهی برنامهها زیاد است و باید كم شود."
2. حفظ حریم زن / به نظر ایشان "آرایش كردن خانمها شرعا و قانونا ممنوع است و كسی نباید آرایش كند؛ چون خلاف شرع است و یك مورد هم نباید اتفاق بیفتد، همچنین شوخیهای زننده نیز نباید میان زنان و مردان چه در تلویزیون و چه در رادیو اتفاق بیفتد" و ترجیحا اگر مهمان زن داشتند مجری هم زن باشد.
3. تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص و توجه جدی به جایگاه دانشكده صداوسیما / به نظر ایشان "باید برای استادها، متون آموزشی و دانشجویان برنامهریزی شود و فضای دانشگاه حزباللهی و متفاوت با سایر دانشگاهها باشد."
جالب اینجاست که ضرغامی البته آنقدر منصف هست که در همین سخنرانی، اعتراف کند "همگرایی بیسابقهای بین ایرانیان داخل و خارج كشور در مقابله با نظام از طریق رسانههای مختلف" ایجاد شده است و مهمتر اینکه بر این امر صحه بگذارد که "تحول مورد نظر رهبری، بطور كلی با تحولی كه بسیاری از سیاسیون، احزاب و گروههای سیاسی و رسانههای آنان تبلیغ میكنند متفاوت است."
*
مسائلی که ضرغامی در این نشست مطرح کرده است، کلیدواژههای مشترک بسیاری با سخنرانیهای اخیر همه مسئولان مملکتی دارد؛ مهمترینشان البته "جنگ نرم" است و فحوای کلام، همان چیزی را میخواهد تبیین کند که قبل از او رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها و فرمانده نیروی انتظامی و فرمانده بسیج و استاندار در مصاحبههایشان با خبرگزاریها عنوان کرده بودند.
*
اما سوال اینجاست که چرا هنوز باور کردناش برای ما سخت است؟ وقتی رئیس نهاد نمایندگی رهبری از تفکیک جنسیتی در دانشگاهها میگوید، میگوییم مگر میشود؟! وقتی معاون آموزشی وزیر علوم خبر از درخواست ایجاد سه دانشگاه تکجنسیتی میدهد، میگوییم این که چیزی نیست و یادمان میرود برنامهشان را برای دانشگاه شریف، تهران و شهید بهشتی چیدهاند. وقتی استاندار میگوید اتاقهای استانداری باید زنانه و مردانه بشوند، به عقل استاندار میخندیم. وقتی فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ میگوید از پلیسی کردن شهر هراسی ندارد، ممکن است از حرص چند کلمهای زیر لب بگوییم و فکر کنیم کور خواندهای.
اما همهی عکسالعملهای ما در برابر این اخبار، تنها مکانیزمهای دفاعی است که ذهن ما برای عدم پذیرش رویدادهای دردناک در طول تاریخ برای خودش ساخته است؛ مکانیزمهایی که کارکردشان عقب انداختن پذیرش واقعیتها و یا انکارشان به دلیل شدت درد و فشاری است که به ذهن و جان آدم وارد میکنند.
مگر 24 میلیون رای احمدینژاد را کسی باور میکرد؟ مگر شلیک مستقیم گلوله به شقیقه آدمهای توی خیابان را کسی باور میکرد؟ مگر کبود شدن تن مردم و جاری شدن خون از سر و صورت پیر و جوان را توی خیابانهای تهران کسی باور میکرد؟
باور کنیم یا نکنیم، فرزند خلف طالبان در ایران زاده شده است؛ دور نیست که خنجر رشادتاش را در کوچه و خیابان و دانشگاه و اداره و رستوران و سینما و مدرسه و فیلم و سریال و اخبار به تن خسته و رنجدیده روح و جسم و جان و هویتمان فرو کند و ضجه زدن ما را از درد با لذت به تماشا بنشیند...
منتشر شده در نیمنما
از مهمترین این راهبردهاعبارت بودند از:
1. ساماندهی موسیقی / به نظر ایشان "حجم موسیقی در همهی برنامهها زیاد است و باید كم شود."
2. حفظ حریم زن / به نظر ایشان "آرایش كردن خانمها شرعا و قانونا ممنوع است و كسی نباید آرایش كند؛ چون خلاف شرع است و یك مورد هم نباید اتفاق بیفتد، همچنین شوخیهای زننده نیز نباید میان زنان و مردان چه در تلویزیون و چه در رادیو اتفاق بیفتد" و ترجیحا اگر مهمان زن داشتند مجری هم زن باشد.
3. تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص و توجه جدی به جایگاه دانشكده صداوسیما / به نظر ایشان "باید برای استادها، متون آموزشی و دانشجویان برنامهریزی شود و فضای دانشگاه حزباللهی و متفاوت با سایر دانشگاهها باشد."
جالب اینجاست که ضرغامی البته آنقدر منصف هست که در همین سخنرانی، اعتراف کند "همگرایی بیسابقهای بین ایرانیان داخل و خارج كشور در مقابله با نظام از طریق رسانههای مختلف" ایجاد شده است و مهمتر اینکه بر این امر صحه بگذارد که "تحول مورد نظر رهبری، بطور كلی با تحولی كه بسیاری از سیاسیون، احزاب و گروههای سیاسی و رسانههای آنان تبلیغ میكنند متفاوت است."
*
مسائلی که ضرغامی در این نشست مطرح کرده است، کلیدواژههای مشترک بسیاری با سخنرانیهای اخیر همه مسئولان مملکتی دارد؛ مهمترینشان البته "جنگ نرم" است و فحوای کلام، همان چیزی را میخواهد تبیین کند که قبل از او رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها و فرمانده نیروی انتظامی و فرمانده بسیج و استاندار در مصاحبههایشان با خبرگزاریها عنوان کرده بودند.
*
اما سوال اینجاست که چرا هنوز باور کردناش برای ما سخت است؟ وقتی رئیس نهاد نمایندگی رهبری از تفکیک جنسیتی در دانشگاهها میگوید، میگوییم مگر میشود؟! وقتی معاون آموزشی وزیر علوم خبر از درخواست ایجاد سه دانشگاه تکجنسیتی میدهد، میگوییم این که چیزی نیست و یادمان میرود برنامهشان را برای دانشگاه شریف، تهران و شهید بهشتی چیدهاند. وقتی استاندار میگوید اتاقهای استانداری باید زنانه و مردانه بشوند، به عقل استاندار میخندیم. وقتی فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ میگوید از پلیسی کردن شهر هراسی ندارد، ممکن است از حرص چند کلمهای زیر لب بگوییم و فکر کنیم کور خواندهای.
اما همهی عکسالعملهای ما در برابر این اخبار، تنها مکانیزمهای دفاعی است که ذهن ما برای عدم پذیرش رویدادهای دردناک در طول تاریخ برای خودش ساخته است؛ مکانیزمهایی که کارکردشان عقب انداختن پذیرش واقعیتها و یا انکارشان به دلیل شدت درد و فشاری است که به ذهن و جان آدم وارد میکنند.
مگر 24 میلیون رای احمدینژاد را کسی باور میکرد؟ مگر شلیک مستقیم گلوله به شقیقه آدمهای توی خیابان را کسی باور میکرد؟ مگر کبود شدن تن مردم و جاری شدن خون از سر و صورت پیر و جوان را توی خیابانهای تهران کسی باور میکرد؟
باور کنیم یا نکنیم، فرزند خلف طالبان در ایران زاده شده است؛ دور نیست که خنجر رشادتاش را در کوچه و خیابان و دانشگاه و اداره و رستوران و سینما و مدرسه و فیلم و سریال و اخبار به تن خسته و رنجدیده روح و جسم و جان و هویتمان فرو کند و ضجه زدن ما را از درد با لذت به تماشا بنشیند...
منتشر شده در نیمنما
1 نظر:
سلام استاد من همیشه اعتقاد عجیبی به قلم و چرا های شما داشتم خیلی خوشحال شدم که از این طریق می توانم با دیدگاههای شما آشنا شوم .
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟