نسل این آدمها تمام شد؛ منقرض شدند پشت سر هم.
رفتارهاشان بر اساس عقل حسابگرانه نیست؛ آدم تعجب میکند از این آدمهایی که سن و سالشان بالا رفته بود، اما تسلیم جبر روزگار نشده بودند. آدمی که سنی ازش میگذرد، دیگر کاری به این کارها ندارد. بعله. همان که همه میگویند؛ محافظهکار میشود. حتی خیلی وقتها هم به غلطکردن میافتد از فکرها و آرمانها و ایدههاش. میخواهم بگویم آرمانخواهی، به طور معمول، مال یک دورهای از سن و سال آدمهاست.
اینها کی بودند؟ عزتالله سحابی، هاله سحابی، رضا علیجانی، علیرضا رضایی، و حالا هدی صابر؟ وای از هدی صابر.
باور نمیکنم این آدمها توی جغرافیایی زندگی کردهاند که من. از خودم شرمگینام.
میگویند عزتالله سحابی در آخرین لحظات هوشیاریاش، بعد از شصت سال فعالیت سیاسی مستمرو خستگیناپذیر، گفته است:
«زندگی مردم سخت شدهاست. خدا میداند که من چقدر برای ایران نگرانم! من دارم میمیرم و کاری برای ایران نکردم.»
هدی صابر در بخشی از بیانهاش برای اعتصاب غذا گفته است:
«ما دو عضو خانواده فکری – سیاسی ملی – مذهبی در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۰ و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ ... بدون طرح هیچگونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای تر میزنیم ...»
آدمها را بیش از شیوه زندگیکردنشان، میشود به شیوه مردنشان شناخت.
دستکم این شیوه از مردن، مشت محکمی به دهان من یکی بوده است؛
سر به زیر و سخت شرمگینام.
4 نظر:
من فکر میکنم ما قدر این مردان بی ادعا را ندانستیم
کسانی که حالا دیگر مشخص شده که از جنس مردان جمهوری اسلامی نیستند. نه نان به نرخ روز خورند و نه دین و ایمان را ابزار جور و جنایت میکنند.انتقاد را با انصاف در آمیختند و مصالح و منافع ملی را بازیچه قدرت نکرده اند.
سر در آخور قدرت های خارجی نداشتند و در عین حال بی دلیل در بروی ارتباط معقول و بر مبنای منافع ملی نبستند.
در همه حال جز به مبنای دین رحمانی عمل نکردند.
حالا میفهمیم که بیدلیل نیست نظام ولائی تا این حد از ایشان میهراسد و بیشترین ستم و فشار را بر این گروه می آورد.
سحابی ها - زید آبادی - رجائی -علیجانی و ....
حتا از اصلاح طلب ها بیشتر زیر فشار هستند.و این نیست جز به همان دلیلی که مرحوم سحابی گفت: جمهوری ولایی ایشان را نه دشمن که رقیب میداند.
باز هر چی هست این ها درمیدان هستند و هزینه میدهند حرف زدن اسان است دشمن خونحوار و بی رحم است
«مشت محکمی به دهان من یکی بوده» این ادبیات براتون جاافتاده؟!
مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است
ای خاک بر سر ما خفتگان که ترس ذلت هیچگاه بیدارمان نکرد
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟