وسط اخبار مربوط به اتمام ناز و کرشمه های میرحسین موسوی و شعار "مرگ بر سیب زمینی" در سفر انتخاباتی خاتمی و واکس زدن کفش کروبی توسط کرباسچی،
خبرگزاری فارس یک خبر خیلی کوتاه به نقل از رئیس پایگاه چهارم پليس امنيت عمومي تهران منتشر کرد مبنی بر اینکه هفته گذشته در محله تهرانپارس يك استوديوي غيرمجاز توليد كليپهاي خوانندگان زيرزميني شناسايي و پلمپ شد.
البته طبیعی است که در این هاگیر واگیر خبرهای "داغ" انتخاباتی، همچین خبری "سرد" محسوب شود. حالا چرا این خبر به اندازه کافی داغ (یعنی دارای ارزش های خبری) نیست؟ مهمترین ترین ارزش اخباری که معمولا در رسانه های ما فرصت انتشار پیدا می کند، "شهرت" است. ناگفته پیداست که یک استودیوی ضبط موسیقی در خیابان جشنواره محله تهرانپارس شهرتی ندارد در مقایسه با سید محمد خاتمی، واضع و گسترش دهنده نظریه گفتگوی تمدن ها و دو دوره رئیس جمهور محبوب و ناز و خوش تیپ و دوست داشتنی ایران. معلوم است که چهار تا جوان علاف که احتمالا آخر هفته ها یا شب ها توی آن استودیوی زیرزمینی به کار ضبط موسیقی "غیر مجاز" مشغول بودند، به اندازه "شیخ اصلاحات" که در دوره هایی رئیس مجلس شورایی اسلامی بوده است و در میان چپ و راست به یک "لر با مرام" معروف است، شهرت ندارند. گیریم که کروبی دو ساعت سحر به خواب رفت و اسم احمدی نژاد از صندوق بیرون آمد و این لر جسور نامه تند و تیزی نوشت و گرد خاکی عظیم به پا کرد. این چهار تا جوان چه کار مهمی کرده اند که انتظار داشته باشیم کسی تحلیلی، تفسیری، چیزی روی همچین اخباری بنویسد؟!
اصلا کی گفته موسیقی زیر زمینی محلی از اعراب دارد؟ مگر از موسیقی رو زمینی چه خیری دیدیم که حالا خاطر خودمان را برای زیر زمینی اش مکدر کنیم؟ آن هم موسیقی ای که تعریف اش هر نوع موسیقی ای است که مجوز نگیرد و آهنگهای خود را به صورت غیر مجاز ضبط و عرضه کند. مگر نشنیده اید که هنر نزد ایرانیان است و بس؟ مگر نمی دانید ما چه تاریخی کهن و افتخارآفرینی داریم؟ مگر نمی دانید اساسا چیزی به نام "مجوز" تنها ساخته و پرداخته یک عده دشمن است و هر کسی هر هنری در ایران داشته باشد، همه سازمان های دولتی و خصوصی و نیمه خصوصی و مردمی و "غیره" دست به دست هم می دهند تا استعداد ملت شکوفا شود؟ در چنین فضایی یک عده فقط باید مریض باشند که توی زیرزمین خانه شان آهنگ ضبط کنند. تازه این را هم اضافه کنید که این همه خواننده لس آنجلسی پس دارند گل لگد می کنند؟ این هم دلیل دیگری بر نقصان عقل کسانی که فکر می کنند توی زیر زمینی آن هم در خیابان جشنواره نزدیک خاک سفیدد می شود کوجی زادوری و دار و دسته اش را کرد توی قوطی.
ارزش های خبری دیگری که برای ما خیلی جالب است، "استثناء و شگفتی" است. آیا اساسا امری با عناوینی شبیه به "توقیف"، "تعطیلی"، "پلمپ" و قس علی هذا امری عجیب، شگفت آور یا دور از ذهن محسوب می شود؟ خواننده با وجدان تصدیق می کند که نه! پس در واقع چیزی نشده که ماجرا برود توی بوق و کرنا. خود همین سرهنگ سيفالله جعفري هم گفته که پرونده اين استوديو در مراجع قضايي درحال پيگيري است و " خواننده زير زميني يا فرد خاصي در اين استوديو دستگير نشده است." پس باید ارزش "فراوانی تعداد و مقدار" را هم بی خیال شد. حتی اگر کسی یا کسانی هم دستگیر می شدند، این اصلا "تعداد" یا "مقدار" قابل توجهی نبوده است در مقابل جمعیت 70 میلیونی ایران اسلامی. این خبر ارزش "مجاورت" هم ندارد؛ مگر چقدر آدم به موسیقی زیرزمینی گوش می دهند که چنین خبری برایشان مهم باشد؟ حالا گیریم که آلبوم محسن نامجو به عنوان معروف ترین خواننده زیر زمینی ایرانی، سال 86 پرفروش ترین آلبوم سال شد. ولی بی جهت محسن نامجو را بزرگ کردند، چون وزارت محترم ارشاد به سرعت اعلام کرد که حوزه هنری به عنوان ناشر آلبوم، مجوز انتشار نداشته است و اساسا این آلبوم "غیرمجاز" محسوب می شود. حالا گیریم که کلی گروه موسیقی زیرزمینی داریم که آلبوم هایشان دست به دست می شوند. حالا گیریم که دخترها هم وارد ماجرا شده اند و چندتایی شان هم به عنوان خواننده های سبک رپ و راک اسم و رسمی به هم زده اند.آیا این شد ارزش مشترک با نسل جوان؟! یا اصلا مجاورت جغرافیایی را چرا نمی گویید؟ اصلا خیابان جشنواره تهرانپارس که ته اش می رسد به محله خاک سقید قدیم، چه اهمیتی می تواند برای سایر شهروندان تهرانی و یا هوطنان عزیز ایرانی داشته باشد؟ پس با این بحث، ارزش "دربرگیری" را هم باید کنار گذاشت. ارزش "تضاد و برخورد" هم وسط این همه خبر قتل و دزدی و تجاوز و کلاهبرداری و دادگاه پالیزدار و همه مباحث مطروحه مرتبط به آن، اساسا حرف اش را اگر بزنیم که خودمان و نیروی انتظامی را سبک کرده ایم.
تازه از همه اینها مهم تر، مضمون موسیقی زیرزمینی است که اساسا "اعتراض" جوهره اصلی ترانه و آهنگ را تشکیل می دهد. آخر اعتراض به چی؟ اعتراض به کی؟ اصلا چرا اعتراض؟ اعتراض مال کروبی است که زور دارد به همه نامه نگاری های آنچنانی کند. اعتراض مال خاتمی است که بگوید صندوق ذخیره ارزی را با فلان میلیون دلار تحویل داده و امروز با فلان میلیون دلار بدهی، دوره دولت دارد سر می آید. این آهنگ سازها و مطرب های کم سن و سال نمی دانند اگر اعتراض داشته باشند، می توانند بروند معتاد، قاچاقچی و یا دزد بشوند و اگر خیلی تحصیلکرده و روشنفکر بودند و پول هم داشتند مهاجرت کنند. آدم واقعا نباید عقل درست و حسابی داشته باشد که بنشیند و محتوای اعتراض خودش را با هنر بیان کند! پس "127" و "زدبازی" و "نقطه مرگ" و "میرزا" و "تارنتیس" و "سالومه" و "پانی" و "مانا" که به قول موسیقی شناسان، در سبک های راک و رپ و بلوز تا حالا آلبوم بیرون داده اند، بهتر است بروند کشک شان را بسابند. چون اخبار مربوط به آنها هیچوقت برای رسانه ایرانی "داغ" نیست.
بنابراین دست همه روزنامه نگاران و مطبوعات و صدا و سیما و وبلاگ نویس ها و همه و همه درد نکند که با عدم پرداختن به چنین اخبار از سر و ته "بی ارزشی" وقت ما مخاطبان عزیز را نمی گیرند.
حالا اگر حوصله تان از خواندن این مطلب سر رفته است، این را گوش بدهید و خستگی در کنید. از نمونه های موسیقی زیر زمینی!
0 نظر:
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟