اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۸

عقب مانده از هزاره سوم

چرا سرمربی تیم ملی فوتبال استعفا داده است؟ اگرچه همه رسانه ها از نامه دوم مایلی کهن به عنوان استعفانامه یاد کردند، ولی در این نامه به نظر نمی رسد او حرفی از استعفا به میان آورده باشد. پس هدف او از نوشتن این نامه چه بوده است؟


بیانیه دوم مایلی کهن خطاب به شخص خاصی نیست؛ او از "مردم عزيز، قهرمان و دوست داشتني ايران سربلند و هميشه جاويد" ناامید شده است چون از دو روز پیش که بیانیه اول را منتشر کرد، همین مردم "دوست داشتنی" آنقدر سر و صدا به پا کرده اند که مایلی کهن ترجیح داد برای بار دوم آنها را مورد خطاب قرار ندهد. او این بار نامه را خطاب به شخص خودش با حالاتی از استیصال شروع کرده است؛ "نمي‌دانم چه بگويم، چه بنويسم..." ولی در ادامه همان لحن عصبی نامه اول را در پی گرفته است؛ او اگرچه در نامه دوم به همان سبک و سیاق نامه اول که حریف را "شعبان بی مخ"، "نوچه"، "کوتوله"، "سیاه کار"، "گروهبان قندلی" و "گنده باقالی" نامیده بود، این بار خودش را "احمق"، "مزدور"، "مردک"، خائن"، "بی منطق"، "عقب مانده" و "کوتوله" می نامد، تا ما بفهمیم نه تنها نمی شود ادبیات حاکم بر گفتار یک "پدربزرگ 55 ساله" را به راحتی عوض کرد بلکه حتی نمی شود از او انتظار داشت نامه ای را که می خواهد به همه رسانه ها ارسال کند، دوباره مرور کند. او در بیانیه اول املا یکی از کلمات ("ناثواب" به جای "ناصواب" به معنای نادرست) را اشتباه نوشته است و در بیانیه دوم ناگهان لحن نوشتاری، در اواخر متن تبدیل به لحنی عامیانه شده است.


سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در نامه دوم خود سه مرتبه "شعار حماسی ""توپ، تانک، فشفشه..." را تکرار می کند و به طعنه آن را "مقدس" و "بامحتوا و زیبا" می نامد تا خودش را راضی کند چرا در نامه اول خلافی از او سر نزده است. البته مایلی کهن در بیانیه دوم ترجیح می دهد تا به اندازه نامه اول از اعتقادات مذهبی خودش مایه نگذارد. او که در اطلاعیه اول نوشته بود "بديهي است كه هيچ دستي برتر و بالاتر از دست خداوند عزوجل نبوده و .."، طاقت ندارد تا همان خداوند عز و جل دشمن اش را "خوار" و او را "عزیز" کند. "دست" او به جای "دست" خداوندش قلم را بر می دارد و آقایان مسئول تیم حریف را با قلم اش "خوار" می کند. او بی توجهی مردم عزیز به این اشارات را می فهمد و تنها در بیانیه دوم به اشاره "یارب نظر تو برنگردد" اکتفا می کند.


حاج آقای فوتبال ما اگرچه این بار همه دشنام ها را به خودش داده است و حتی احترام خودش را هم نگه نداشته است! ولی متهمان اصلی در این ماجرا را باز هم به مسخره "تماشاگر خوب، داور خوب، مربي خوب، استاديوم خوب، فدراسيون خوب، روزنامه خوب، خبرنگار خوب و خيلي خوب‌هاي ديگر" می داند؛ او در مقام سرمربی ارزشی تیم فوتبال "ایران عزیز و همیشه جاوید" با نوشتن نامه اول عکس العملی کاملا طبیعی و حتی منطقی به شعار حماسی "توپ، تانک، فشفشه..." نشان داده است و در آخر "از همه جا رانده و مانده" واقعا سر در نمی آورد چرا دیگران برای نامه اول اینقدر "بلوا" دست کردند.


مایلی کهن نه پشیمان است، نه عذرخواهی کرده است. فقط این "عقب مانده از هزاره سوم" گیج شده که چطور وقتی کسی می گوید
"آنقدر قطع نامه بدهید که قطع نامه دانتان پاره شود" همه برای شجاعت اش کف می زنند ولی وقتی او می گوید "گنده باقالی ها و شعبون بی مخ ها دست از نوچه بازی بردارید"، همه مملکت به هم می ریزد و بی سر و صدا یک نفر دیگر را به جایش می نشانند!


منتشر شده در روزنامه

2 نظر:

سميرا قياسي گفت...

سلام دوست من. از همكاري و نوشته قشنگت دررروزنامه شنبه ممنونم واميدوارم قلمت هميشه پايدار باشه.

ناشناس گفت...

مایلی کهن فهمید که لحن نامه اولش درست نبوده .بیانیه دوم را داد که در ان نوعی پوزش وجود دارد با ناسزاگویی به خود.مایلی نمیدانست که نوچه های قلعه نویی تا کجا ها نفوذ دارند؟وخقیقت را بازبان بد بیان کرد.اما درآینده حقیقتها بر ملا مشود از دوپینگ تا توانی

ارسال یک نظر

شما چی فکر می کنید؟