هر روزی که بیشتر از این بحران می گذرد، بیشتر به نظر می رسد که همه منتظرند ببینند "مردم" چه تصمیمی می گیرند و حرکت بعدی شان چیست و حاضرند تا کجا بروند و چقدر هزینه بپردازند. بسیاری از اصلاح طلبان و در واقع کسانی که ممکن بود بتوانند در چنین شرایطی ابتکار عمل را در دست بگیرند دستگیر شده اند و در عین حال حکومت هم هنوز به نظر نمی رسد وارد فاز سرکوب همه جانبه و خشونت بار شده باشد؛ هرچند که در ایجاد فضای رعب و وحشت تا حدودی موفق عمل کرده است. با وجودی که بهت این روزها از شوک روزهای ابتدایی کمتر شده است، اما کاملا واضح است هیچ یک از اصلاح طلبان چنین اتفاقی را با چنین حجم و گستره ای به هیچ عنوان پیش بینی نمی کردند که اگر کرده بودند الان آنها نگاه شان به مردم نبود، به جای اینکه مردم نگاه شان به وجود رهبری قدرتمند برای هدایت شان باشد.
تنها کسی که در میان سیاستمداران و تحلیل گران ایرانی از وقوع چنین تقلب بزرگی مطلع شد و یا اینکه پیش بینی کرد و همچنین درباره حوادث بعدی و خروش آتشفشان ها خبر داد، علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود. نامه عجیب و تند رفسنجانی سه روز قبل از انتخابات، در حقیقت هشدار به رهبری از یک سو و هشدار به سران اصلاح طلب و مردم از سوی دیگر بود. به همین دلیل به نظر می رسد این نامه به عنوان یک سند تاریخی می تواند در این زمان هم مورد کنکاش دوباره و رمزگشایی قرار بگیرد تا شاید بتوان به کمک آن تصویر روشن تری از رویدادها به دست آورد.
رفسنجانی صرف از نظر نوع عملکرد و سوابق اش در طول سی سال گذشته، همواره به عنوان سیاستمداری هوشمند و زیرک چه در میان ایرانیان و چه در میان تحلیل گران غیر ایرانی مطرح بوده است. در حقیقت از رفسنجانی نه به عنوان یک روحانی در سلسله مراتب نظام جمهوری اسلامی، بلکه بیشتر به عنوان یکی از هوشمندترین سیاستمداران ایرانی نام برده می شود؛ او کسی است که علاوه بر هوش، تجربه ای منحصر به فرد از زیر و بم همه رویدادها و تصمیم های این نظام در سی سال گذشته داشته و پرونده همه فعالان امروز و دیروز زیر بغل اوست؛ چنانکه آیت الله خامنه ای هم در خطبه های نماز جمعه به رابطه 52 ساله خود با وی اعتراف کرد.
رفسنجانی در نامه ای که سه روز قبل از انتخابات نوشت، گفت که چه اتفاقی قرار است بیفتد و گفت که آقای خامنه ای نباید این کار را بکند و گفت که اگر این کار را بکند، چه پیامدهایی روی خواهد داد. او وقتی در نامه خود نوشت "ادعای اینکه مطالب او (احمدی نژاد) تحت تاثیر فضای مناظره گفته شده و فاقد "برنامه ریزی قبلی" است، پذیرفتنی نیست و گویا برای تحت الشعاع قرار دادن گزارش های مستند و مکرر دیوان محاسبات درخصوص مفقودالاثر بودن یک میلیارد دلار و ارتکاب چند هزار تخلف در اجرای بودجه است"، ادعا کرد اتفاقاتی در حال روی دادن است و برنامه ریزی هایی در حال انجام است که باید نسبت به آنها هشیار بود. از اشاره رفسنجانی به "مفقودالاثر بودن یک میلیارد دلار و ارتکاب چند هزار تخلف در اجرای بودجه" نباید به سادگی گذشت؛ شاید یک سر بحران اخیر بر سر قدرت باشد؛ احتمالا سر دیگر آن بر سر "پول" است! پولی که به هر حال در جایی خرج شده است؛ اینکه محل خرج این "یک میلیارد دلار" کجا و ارتباط آن با تقلب گسترده و رویدادهای مرتبط با آن چه بوده است، مسئله ای است که باید روشن شود.
او همچنین درباره زیر سوال بردن انقلاب و نظام می گوید که از "این بدتر نمی شد". یکی از برداشت هایی که می توان از این نامه کرد، این است که این سخنان هشداری به شخص رهبر هم باشد که شما ممکن خودت هم داری از این ماجرا رو دست می خوری؛ آنجا که می گوید "نقطه قابل توجه در این تهمت ها این است که غیر مستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جناب عالی که هادی دولت ها بوده اید و با اظهارات صریح، مدیریت ها را مورد تایید و تحسین قرار داده اید، نشانه گرفته است."
رفسنجانی در این نامه راه حل برون رفت را هم ارائه می دهد. آنجا که اشاره می کند "امام راحل دردآشنا با تشکیل گروه حقیقت یاب و داور، بخشی از حقایق را آشکار کردند." او درواقع تاکید می کند که وجود چنین گروه حقیقت یابی، می تواند به "آگاهی بیشتر مردم و رسوایی فتنه گران و در نهایت نجات کشور از خطر" بینجامد.
او اگرچه در آن نامه گفته "برای پرهیز از آلوده شدن فضای سیاسی کشور در آستانه ی انتخابات به تشنجات بیشتر، از عکس العمل فوری که مورد انتظار ملت است، خودداری کرده" است، ولی در این زمان می توان این پرسش را مطرح کرد که آیا الان هم که کشور در بحرانی که وی پش بینی کرده بود، فرو رفته است، باز هم از "عکس العمل فوری که مورد انتظار ملت است" خودداری خواهد کرد یا "انتظار ملت" را در مقام ریاست خبرگان رهبری برآورده خواهد کرد؟
او در ادامه نامه تاکید می کند "بی شک جامعه و به خصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت است." او به این "حقیقت" اشاره مستقیمی نمی کند و تنها به ذکر این نکته بسنده می کند که "این حقیقت با اعتبار نظام و همدلی ملت ارتباط جدی دارد". نکته دیگری که او درباره این "حقیقت " می گوید، این است که "اگر محدود به حق چند نفر بود؛ اقدام به نوشتن چنین نامه ای نمی کردم." پس "حقیقتی" که تا انتهای نامه به روشنی هم از آن چیزی نمی گوید، در واقع انگیزه نوشتن چنین نامه ای سه روز قبل از انتخابات می شود. رفسنجانی این نامه را بسیار در لفافه و محافظه کارانه نوشته است و تنها با ذکر این جمله که "در موقع مناسب انحرافات و حق کشی های ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت"، شاید سعی می کند بار مسئولیت را دست کم در زمان انتخابات، از دوش خود ساقط کند.
او در ادامه نامه، وارد فاز پیش بینی از عکس العمل مردم در صورت ادامه حضور احمدی نژاد در عرصه شده و می گوید "بی شک بخشی از مردم و احزاب و جریان ها این وضع را بیش از این برنمی تابند". او در همین نامه محافظه کارانه خود آتش خشم مردم را به " آتش فشان هایی" تشبیه می کند که "از درون سینه های سوزان تغذیه می شوند"؛ شاید هیچ سیاستمدار درون حکومتی که هیچ، هیچ جامعه شناسی هم نتوانسته بود چنین تعبیر دقیق، روشن و واقعی ای از حال و روز فعلی مردم ایران داشته باشد.
او همچنین در ادامه، هم احتمال "نخواستن" و هم احتمال "تنوانستن" نظام را برای برخورد با "گناهان کبیره و اخلاق شکنی" که از سوی شخص رئیس جمهور سر می زند در نظر می گیرد؛ شاید "نخواستن" تا حدودی برای ما روشن باشد ولی اینکه "نتوانستن" در این تعبیر دقیقا به چه معنایی است، جای پرسش دارد.
رفسنجانی به رهبر هشدار می دهد که از این انقلاب جز من و شما کسی باقی نمانده است و هشدار می دهد که اگر "اقدام موثری" انجام نگیرد، "این آتش" در جریان انتخابات و "پس از آن" شعله ورتر خواهد شد. او انتخاباتی سالم و متکی بر رای ملت را تنها "کاری که می تواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد" عنوان می کند. او کاملا مطلع بود قرار است در این انتخابات چه بر سر آرای مردم آورده شود و کاملا مطلع بود که چنین کاری در حکم "بنزین بر آتش افروخته" همان "آتشفشان ها" خواهد بود. رفسنجانی در این نامه پوشیده، احتمالا تمام تلاش اش را کرده تا هر چه بیشتر از غلظت رویدادها کم کند و در لفافه به موضوعات اشاره کند. او وقتی محافظه کارترین تعبیرش برای رویارویی با مردم می شود "ریختن بنزین بر روی آتشی شعله ور" ، تقریبا می توان حدس زد پیش بینی وی درباره جنبش مطالبات مردمی چیست.
او البته دیدگاه اش را باز هم رقیق تر، با شعری بیان می کند؛ "سرچشمه شاید گرفتن به بیل /چو پر شد نشاید گرفتن به پیل"
این نامه هنوز به نظرم نکته های نامکشوف دیگری دارد که افراد باتجربه تر و دنیادیده تری را برای تحلیل اش می طلبد...
5 نظر:
che negahe zarifi
man asheghe rafsanjani va siyasatmadarisham. az bachegi ta hala !
تحلیل جالب و خواندنی ای بود . امیدوارم دیگران هم شروع کنند.
ممنون
آذین
كثيفترين كاري كه هاديان احمدينژاد توسط او وبقيه انجام دادند، «حقوباطل» كردن يكدعواي سياسي بود.(ر.ك به سرمقالههاي شريعتمداري و حرفهاي ا.ن در يكماه تبليغات)
هيمنه اين رفتار كثيف را بيشاز همه رفسنجاني فهميد. الان گسستي كه بين طرفداران دوطرف افتاده،در پي اينهمه رويداد، گسست ميان طرفداران دونامزد سياسي نيست، گسست بين جبهه حق و جبهه باطل است. و اصلا خوشايند نيست. چون حبابي ساخته شده كه تركيدنش زمان و دليل خاص نميخواهد.
سلام
منم باهاش موافق بودم. يه فرصت تجديد قواي طولاني هم در پيشه.
چرا اينجا نظر خصوصي نداره مريم؟
عالی بود. تحلیل جامعی که فقط از یک آدم پرمطالعه برمی آد.
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟