حالا اصل خبر، چیر تازه ای نیست! ما که عادت کرده ایم اثر دیگران را به راحتی بدون ذکر منبع و مآخذ برداریم و برای خودمان استفاده کنیم و آب هم از آب تکان نخورد. در میان فرهنگ های متمدن که معمولا هم داعیه تمدن های 2500 ساله و کورش و داریوش و غیره ندارند، به این کار کوچک و به ظاهر بی اهمیت می گویند: عدم رعایت کپی رایت یا همان حق مولف!
حالا بحث من اصلا این نیست. بحث من درباره کامنت های خوانندگان پای این خبر است. تا زمان نوشتن این مطلب، این کامنت ها منتشر شده اند.
▪ زنده باد مهران مديري هنرمند و هنرپرور ايراني.
من فقط به چند نکته کوتاه در این مورد اشاره کنم. چکناواریان هنرمندی ایرانی است. در بروجرد به دنیا آمده است و تا به حال قطعات زیادی ساخته است. اپرای رستم و رستم، یکی از آخرین کارهایش است.
چرا در مقابل خبری این چنین معمولی، خوانندگان چنین موضع گیری هایی می کنند؟ من اول موضع خودم را در این نوشته روشن کنم که از نظر من، مهران مدیری در عرضه طنز تلویزیونی در ایران، پدیده ای بی مانند و بی نظیر است. برخی از آثار او را در مقام کارگردان و نه بازیگر، من "شاهکار" می دانم و در این نکته هیچ اختلاف نظری با طرفداران اش ندارم. معمولا هم سریال هایش را با اشتیاق دنبال می کنم.
ولی نکته ای که آن را نمی فهم این است که وقتی کسی کار اشتباهی می کند، خب دارد کار اشتباهی می کند! گوشزد کردن یک اشتباه کوچک مگر فحش ناموسی است؟! مگر انتقاد از این که "بخشی" از موسیقی این سریال بدون اجازه و یا حتی ذکر نام صاحب اثر آمده است، زیر سوال بردن استعدادها و توانایی های این هنرمند است؟ مگر چکناواریان اصلا نامی از مهران مدیری در این مصاحبه بسیار کوتاه آورده است؟ یا توهینی به دست اندرکاران سریال کرده است؟ او انتقاد خودش را متوجه صدا و سیما می کند که بار اولش نیست که از این کارها می کند و در پایان هم ابراز امیدواری کرده است که مسئولان رسیدگی کنند.
حالا دوباره برگردید کامنت ها را بخوانید.
به نظر شما چرا این اشاره در ذهن طرفداران، به توهین به شخصیت و توانایی ها و هنر مدیری تعبیر می شود؟ و چرا آنها خودشان را ملزم می بینند به جای درک درست معنای گلایه، به تخطئه شخصیت منتقد (چکناواریان) و تحقیر او و هنرش در مقابل مهران مدیری بپردازند؟
مگر با این انتقاد چکناواریان، چیزی از هنر و استعداد مدیری کم می شود؟ مگر خود مدیری مسئول پیدا کردن آهنگ مناسب برای تیراژ پایانی سریال است؟ گاهی آنقدر آستانه تحمل خودمان را پایین می آوریم که با کوچکترین تلنگر "بی ربطی" آشفته و دچار تعمیم ناروا می شویم.
اگر با وجدان خودمان کمی صادق باشیم، می بینیم در زندگی معمول مان هم همین طوری هستیم. حالا اینکه درباره هنرمند محبوب مان بوده است، اگر درباره خودمان بود، چی کار می کردیم!
این انتقاد به عدم کسب اجازه از صاحب اثر هنری و حتی عدم ذکر نام او، انتقادی کاملا بجا، درست و منطقی است. دغدغه رعایت حق مولف، بیش از اینکه دغدغه مردم عادی و سریال بین باشد، دغدغه هنرمندان ماست که مهران مدیری هم اتفاقا جزیی از آن است. عرصه هنرهای تصویری در ایران از هیچ چیز به اندازه عدم رعایت حق مولف ضربه نخورده است... ائتلاف سینماگران در این مورد که یادتان هست؟ اگرهنرمندان ما درباره موضوع رعایت حق مولف جدی و با دقت عمل نکنند، چه انتظار از دیگران می شود داشت؟
واقعا چه بلایی سر ما آمده است؟ چرا ما تحمل نداریم نقد بشنویم؟ چرا تحمل نداریم کسی حرف حساب بزند؟ چرا وقتی با موضوعی روبرو می شویم، به جای رویارویی عقلانی و منطقی با پدیده، زود احساساتی می شویم و فکر می کنیم منتقد آمده آمال و آرزوها و همه دلخوشی های ما رو از ریشه در بیاورد؟ چرا برایمان سخت است جوانب مختلف یک موضوع را از هم جدا کنیم و هر جنبه را جدا جدا بررسی کنیم و یاد بگیریم که می شود از یک موضوع واحد، سر سپرده یک بخش اش نبود، ولی همچنان به کلیت موضوع ادای احترام کرد و دوست اش داشت؟
اگر می فهمیدیم که "نقد" همان چاقوی جراحی است که دمل های چرکی را می تواند از تن ایران ما پاک کند، راحت تر می توانستیم با پدر و مادرمان حرف می زدیم، راحت تر با بچه هایمان کنار می آمدیم و دایره دوستی هایمان گسترده تر بود. اگر می فهمیدیم که بعد از جراحی نقد، سلامتی رشد و پیشرفت در انتظارمان است، تعداد چبن های پیشانی مان کمتر می شد و اتوماتیک وار چشمهامان بازتر می شد و لب هایمان هم!
بله، البته که هر جراحی درد دارد... خیلی هم درد دارد... ولی "تحمل" لازم دارد... "ظرفیت" لازم دارد... "تفکر" لازم دارد و برای مدتی "زبان در کام گرفتن" و "در خود فرو رفتن" لازم دارد...