امروز خبری را در تابناک دیدم که به نقل خبرگزاری مهر آورده بود که لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر، نسبت به استفاده بدون اجازه از یکی از آثارش در تیتراژ پایانی سریال مرد دو هزار چهره اعتراض کرده و گفته است صدا و سیما بدون اطلاع و آگاهی و حتی بدون ذکر نام آهنگساز اثر او را در برنامه ای پخش کرده است.
حالا اصل خبر، چیر تازه ای نیست! ما که عادت کرده ایم اثر دیگران را به راحتی بدون ذکر منبع و مآخذ برداریم و برای خودمان استفاده کنیم و آب هم از آب تکان نخورد. در میان فرهنگ های متمدن که معمولا هم داعیه تمدن های 2500 ساله و کورش و داریوش و غیره ندارند، به این کار کوچک و به ظاهر بی اهمیت می گویند: عدم رعایت کپی رایت یا همان حق مولف!
حالا بحث من اصلا این نیست. بحث من درباره کامنت های خوانندگان پای این خبر است. تا زمان نوشتن این مطلب، این کامنت ها منتشر شده اند.
حالا اصل خبر، چیر تازه ای نیست! ما که عادت کرده ایم اثر دیگران را به راحتی بدون ذکر منبع و مآخذ برداریم و برای خودمان استفاده کنیم و آب هم از آب تکان نخورد. در میان فرهنگ های متمدن که معمولا هم داعیه تمدن های 2500 ساله و کورش و داریوش و غیره ندارند، به این کار کوچک و به ظاهر بی اهمیت می گویند: عدم رعایت کپی رایت یا همان حق مولف!
حالا بحث من اصلا این نیست. بحث من درباره کامنت های خوانندگان پای این خبر است. تا زمان نوشتن این مطلب، این کامنت ها منتشر شده اند.
▪ به نظر من ایشون نباید ناراحت بشن چون اثار ایشون با محتوای سریال سنخیت داره.
▪ به نظر من سال 2009 ميلادي براي يك مسيحي زمان خوبي است كه چندصد سال زندگي خود را در ايران غنيمت شمرده و به هنرمندان عزيز اين كشور همچون آقاي مديري و ديگران به ديده احترام بنگرد و نه انتقام.
▪ اين اثر آقاي چكناوريان يك اثر تقليدي است و درضمن من شخصا تيتراژ پاياني سريال را به دقت ديده ام و هرگز چنين چيزي نيست.
▪ از كي تا حالا بايد براي استفاده هنري و بجا از يك اثر كسب اجازه كرد؟ مگر سواستفاده اي صورت گرفته كه اين آقا شاكي هستند؟ به نظر من اصلا شكايت ايشان وارد نيست.
▪ زنده باد مهران مديري هنرمند و هنرپرور ايراني.
▪ زنده باد مهران مديري هنرمند و هنرپرور ايراني.
▪ بهتر است واقع بين باشيم و به دور از تعصب و عناد سخن بگوييم. مهران عزيز دوستت داريم.
▪ من يك ارمني هستم و آثار آقاي مديري را بي اندازه دوست دارم و به نظر من چنين چيزي نبوده و يا اينكه آقاي چكناوريان منظور ديگري را دنبال مي كنند.
▪ ما ايرانيان دزد نيستيم. ما هنردوست و هنرمند و هنرآفرين هستيم.
▪ در قسمتهای پارسال و امسال به دفعات موسیقی متن فیلم The Fabulous Destiny of Amelie Poulain پخش شد.
▪ آقای بهرام مدیری (احتمالا برادر یا یکی از بستگان اقای مدیری) موزیک متن را انخاب کرده است. موزیک سایر بخشها نیز متعلق به دیگران است و صرفاً انتخاب شده است.
▪ متاسفانه صداوسیما هیچوقت درین زمینه قید و بندی نداشته
من فقط به چند نکته کوتاه در این مورد اشاره کنم. چکناواریان هنرمندی ایرانی است. در بروجرد به دنیا آمده است و تا به حال قطعات زیادی ساخته است. اپرای رستم و رستم، یکی از آخرین کارهایش است.
من فقط به چند نکته کوتاه در این مورد اشاره کنم. چکناواریان هنرمندی ایرانی است. در بروجرد به دنیا آمده است و تا به حال قطعات زیادی ساخته است. اپرای رستم و رستم، یکی از آخرین کارهایش است.
حالا آنچه من خواستم بگویم این است که اصلا سر در نمی آورم برای چی جامعه ما دچار یدیده "مهران مدیری زدگی" شده است؟! البته امروز مهران مدیری است. دیروز خاتمی بود و فردا یکی دیگر است.
چرا در مقابل خبری این چنین معمولی، خوانندگان چنین موضع گیری هایی می کنند؟ من اول موضع خودم را در این نوشته روشن کنم که از نظر من، مهران مدیری در عرضه طنز تلویزیونی در ایران، پدیده ای بی مانند و بی نظیر است. برخی از آثار او را در مقام کارگردان و نه بازیگر، من "شاهکار" می دانم و در این نکته هیچ اختلاف نظری با طرفداران اش ندارم. معمولا هم سریال هایش را با اشتیاق دنبال می کنم.
ولی نکته ای که آن را نمی فهم این است که وقتی کسی کار اشتباهی می کند، خب دارد کار اشتباهی می کند! گوشزد کردن یک اشتباه کوچک مگر فحش ناموسی است؟! مگر انتقاد از این که "بخشی" از موسیقی این سریال بدون اجازه و یا حتی ذکر نام صاحب اثر آمده است، زیر سوال بردن استعدادها و توانایی های این هنرمند است؟ مگر چکناواریان اصلا نامی از مهران مدیری در این مصاحبه بسیار کوتاه آورده است؟ یا توهینی به دست اندرکاران سریال کرده است؟ او انتقاد خودش را متوجه صدا و سیما می کند که بار اولش نیست که از این کارها می کند و در پایان هم ابراز امیدواری کرده است که مسئولان رسیدگی کنند.
حالا دوباره برگردید کامنت ها را بخوانید.
به نظر شما چرا این اشاره در ذهن طرفداران، به توهین به شخصیت و توانایی ها و هنر مدیری تعبیر می شود؟ و چرا آنها خودشان را ملزم می بینند به جای درک درست معنای گلایه، به تخطئه شخصیت منتقد (چکناواریان) و تحقیر او و هنرش در مقابل مهران مدیری بپردازند؟
مگر با این انتقاد چکناواریان، چیزی از هنر و استعداد مدیری کم می شود؟ مگر خود مدیری مسئول پیدا کردن آهنگ مناسب برای تیراژ پایانی سریال است؟ گاهی آنقدر آستانه تحمل خودمان را پایین می آوریم که با کوچکترین تلنگر "بی ربطی" آشفته و دچار تعمیم ناروا می شویم.
اگر با وجدان خودمان کمی صادق باشیم، می بینیم در زندگی معمول مان هم همین طوری هستیم. حالا اینکه درباره هنرمند محبوب مان بوده است، اگر درباره خودمان بود، چی کار می کردیم!
این انتقاد به عدم کسب اجازه از صاحب اثر هنری و حتی عدم ذکر نام او، انتقادی کاملا بجا، درست و منطقی است. دغدغه رعایت حق مولف، بیش از اینکه دغدغه مردم عادی و سریال بین باشد، دغدغه هنرمندان ماست که مهران مدیری هم اتفاقا جزیی از آن است. عرصه هنرهای تصویری در ایران از هیچ چیز به اندازه عدم رعایت حق مولف ضربه نخورده است... ائتلاف سینماگران در این مورد که یادتان هست؟ اگرهنرمندان ما درباره موضوع رعایت حق مولف جدی و با دقت عمل نکنند، چه انتظار از دیگران می شود داشت؟
واقعا چه بلایی سر ما آمده است؟ چرا ما تحمل نداریم نقد بشنویم؟ چرا تحمل نداریم کسی حرف حساب بزند؟ چرا وقتی با موضوعی روبرو می شویم، به جای رویارویی عقلانی و منطقی با پدیده، زود احساساتی می شویم و فکر می کنیم منتقد آمده آمال و آرزوها و همه دلخوشی های ما رو از ریشه در بیاورد؟ چرا برایمان سخت است جوانب مختلف یک موضوع را از هم جدا کنیم و هر جنبه را جدا جدا بررسی کنیم و یاد بگیریم که می شود از یک موضوع واحد، سر سپرده یک بخش اش نبود، ولی همچنان به کلیت موضوع ادای احترام کرد و دوست اش داشت؟
اگر می فهمیدیم که "نقد" همان چاقوی جراحی است که دمل های چرکی را می تواند از تن ایران ما پاک کند، راحت تر می توانستیم با پدر و مادرمان حرف می زدیم، راحت تر با بچه هایمان کنار می آمدیم و دایره دوستی هایمان گسترده تر بود. اگر می فهمیدیم که بعد از جراحی نقد، سلامتی رشد و پیشرفت در انتظارمان است، تعداد چبن های پیشانی مان کمتر می شد و اتوماتیک وار چشمهامان بازتر می شد و لب هایمان هم!
بله، البته که هر جراحی درد دارد... خیلی هم درد دارد... ولی "تحمل" لازم دارد... "ظرفیت" لازم دارد... "تفکر" لازم دارد و برای مدتی "زبان در کام گرفتن" و "در خود فرو رفتن" لازم دارد...
چرا در مقابل خبری این چنین معمولی، خوانندگان چنین موضع گیری هایی می کنند؟ من اول موضع خودم را در این نوشته روشن کنم که از نظر من، مهران مدیری در عرضه طنز تلویزیونی در ایران، پدیده ای بی مانند و بی نظیر است. برخی از آثار او را در مقام کارگردان و نه بازیگر، من "شاهکار" می دانم و در این نکته هیچ اختلاف نظری با طرفداران اش ندارم. معمولا هم سریال هایش را با اشتیاق دنبال می کنم.
ولی نکته ای که آن را نمی فهم این است که وقتی کسی کار اشتباهی می کند، خب دارد کار اشتباهی می کند! گوشزد کردن یک اشتباه کوچک مگر فحش ناموسی است؟! مگر انتقاد از این که "بخشی" از موسیقی این سریال بدون اجازه و یا حتی ذکر نام صاحب اثر آمده است، زیر سوال بردن استعدادها و توانایی های این هنرمند است؟ مگر چکناواریان اصلا نامی از مهران مدیری در این مصاحبه بسیار کوتاه آورده است؟ یا توهینی به دست اندرکاران سریال کرده است؟ او انتقاد خودش را متوجه صدا و سیما می کند که بار اولش نیست که از این کارها می کند و در پایان هم ابراز امیدواری کرده است که مسئولان رسیدگی کنند.
حالا دوباره برگردید کامنت ها را بخوانید.
به نظر شما چرا این اشاره در ذهن طرفداران، به توهین به شخصیت و توانایی ها و هنر مدیری تعبیر می شود؟ و چرا آنها خودشان را ملزم می بینند به جای درک درست معنای گلایه، به تخطئه شخصیت منتقد (چکناواریان) و تحقیر او و هنرش در مقابل مهران مدیری بپردازند؟
مگر با این انتقاد چکناواریان، چیزی از هنر و استعداد مدیری کم می شود؟ مگر خود مدیری مسئول پیدا کردن آهنگ مناسب برای تیراژ پایانی سریال است؟ گاهی آنقدر آستانه تحمل خودمان را پایین می آوریم که با کوچکترین تلنگر "بی ربطی" آشفته و دچار تعمیم ناروا می شویم.
اگر با وجدان خودمان کمی صادق باشیم، می بینیم در زندگی معمول مان هم همین طوری هستیم. حالا اینکه درباره هنرمند محبوب مان بوده است، اگر درباره خودمان بود، چی کار می کردیم!
این انتقاد به عدم کسب اجازه از صاحب اثر هنری و حتی عدم ذکر نام او، انتقادی کاملا بجا، درست و منطقی است. دغدغه رعایت حق مولف، بیش از اینکه دغدغه مردم عادی و سریال بین باشد، دغدغه هنرمندان ماست که مهران مدیری هم اتفاقا جزیی از آن است. عرصه هنرهای تصویری در ایران از هیچ چیز به اندازه عدم رعایت حق مولف ضربه نخورده است... ائتلاف سینماگران در این مورد که یادتان هست؟ اگرهنرمندان ما درباره موضوع رعایت حق مولف جدی و با دقت عمل نکنند، چه انتظار از دیگران می شود داشت؟
واقعا چه بلایی سر ما آمده است؟ چرا ما تحمل نداریم نقد بشنویم؟ چرا تحمل نداریم کسی حرف حساب بزند؟ چرا وقتی با موضوعی روبرو می شویم، به جای رویارویی عقلانی و منطقی با پدیده، زود احساساتی می شویم و فکر می کنیم منتقد آمده آمال و آرزوها و همه دلخوشی های ما رو از ریشه در بیاورد؟ چرا برایمان سخت است جوانب مختلف یک موضوع را از هم جدا کنیم و هر جنبه را جدا جدا بررسی کنیم و یاد بگیریم که می شود از یک موضوع واحد، سر سپرده یک بخش اش نبود، ولی همچنان به کلیت موضوع ادای احترام کرد و دوست اش داشت؟
اگر می فهمیدیم که "نقد" همان چاقوی جراحی است که دمل های چرکی را می تواند از تن ایران ما پاک کند، راحت تر می توانستیم با پدر و مادرمان حرف می زدیم، راحت تر با بچه هایمان کنار می آمدیم و دایره دوستی هایمان گسترده تر بود. اگر می فهمیدیم که بعد از جراحی نقد، سلامتی رشد و پیشرفت در انتظارمان است، تعداد چبن های پیشانی مان کمتر می شد و اتوماتیک وار چشمهامان بازتر می شد و لب هایمان هم!
بله، البته که هر جراحی درد دارد... خیلی هم درد دارد... ولی "تحمل" لازم دارد... "ظرفیت" لازم دارد... "تفکر" لازم دارد و برای مدتی "زبان در کام گرفتن" و "در خود فرو رفتن" لازم دارد...
9 نظر:
البته مهران مدیری خیلی محبوب است و مردم ناراحت می شوند کسی از گل نازک تر بهش بگه!
سلام خانم دکتر!
از اونجایی که من همیشه با کامنتدونی بلاگ اسپات مشکل داشته ام و این بار هم ایشان ما را قاطی بنی بشر حساب نکرد، همینجا خودم رو معرفی می کنم. عباس ناصری (ارادتمند) هستم.
والا تا اونجایی که من می دونم توی تیتراژ پایانی این سریال یه قسمت "با تشکر از:" داره و یه قسمت "با تشکر ویژه از:" که در قسمت اول از حدود 10 نفر تشکر شده و در قسمت دوم از یک نفر که اون استاد لوریس چکناواریان است.
حالا اینکه از قسمت های ابتدایی پخش سریال هم این "تشکر ویژه" در تیتراژ بوده یا اخیرا (بعد از این ماجرای احتمالا غیرجعلی) به تیتراژ اضافه شده را نمی دانم (چون دقیقا دیشب این بخش تیتراژ نظرم را جلب کرد و امروز در تکرار پخش سریال از آن مطمئن شدم)ولی سوالم ازتون اینه که می خواین اینجا هم در مورد مهران مدیری دعوا راه بندازیم یا نه؟!!
خب خدا رو شکر! همان طور که گفتم هنرمند خودش خوب می فهمد رعایت حق مولف یعنی چی! خودشان بیش از هر کسی تا به حال جور موضوع رو کشیده اند!
در ضمن اگر می خواستم دعوا راه بیندزیم که مطلب رو می دادم به روزنامه!
دفعه بعد گزینه "نام / آدرس اینترنتی" رو انتخاب کنید.
با سلام
باید عرض کنم بله این اضافه شدن اسم لوریس چکاواریان پس از اعتراض بوده
و به خوبی و خوشی به پایان رسید
در پناه حق
سلام و ارادت
من که اخرش سر از کار این ملت در نیاوردم مریم بانو جان.
راستی نهضت معرفی توی میدانگاه راه افتاده . به موج نمی پیوندی؟ اگه درست یادم مونده باشه تو هم از طرفدارای پروپاقرص معرفی افراد بودی از اول . ها؟ :)
سلام خانوم هم رشته همكار هم وطن هم جنس و....خوبي؟ خوشحال شدم بلاخره يكي توي اين ايل و تبار عريض و طويل روزنامه روزنامه نگاري خونده..دوست دارم بدونم الان اونجا جايي كار مي كني؟ البته كار نوشتاري منظورمه؟ خوشحال ميشم از اطلاعاتت استفاده كنم.موفق باشي
مریم، وبلاگهایی هم که با نام غیر حقیقی اونجا مینویسی رو بگو تا بخونم. میدونی که من خیلی کنجکاوم!
فقط سرقت موسیقی نیست سرقت ادبی هم هست . این نوع سرقت در کارهای قاسمخانی ها زیاد دیده می شود . دزدی ادبی هم مثل دزدی های دیگر است اگر بدتر نباشد بهتر نیست .
من با نظر ناشناس بالا درباره ی سرقت ادبی و قاسمخانی ها موافقم .
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟