نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری آنچنان دروغ بزرگ، واضح و مبرهنی بود که محکی به دست مردم ایران داد تا حق و باطل را از هم جدا کنند. اگرچه این بازی از خود حکومت شروع شد و آنها معترضان به نتایج انتخابات را دشمن خدا و پیغمبر و ملت همیشه در صحنه معرفی کردند، اما در میان مردم این بازی رنگ و شکلی پردامنه تر پیدا کرد تا طرفداران احمدی نژاد به دشمن مردم، انسانیت، حق و عدالت شهره شوند. هر چند این مرزبندی آشکار بین روحانیون، مراجع و سران نظام هم دیده می شود، اما نفوذ آن به بطن جامعه و درونی ترین لایه های آن یعنی اعضای خانواده ها، اقوام و آشنایان و حتی گروه های بسیار تنگ دوستانه، قابل تامل است.
بعد از روشن شدن دروغ های بزرگ و شاخدار احمدی نژاد به مدد "رسانه" و خیانت و دهن کجی حکومت به اعتماد میلیون ها ایرانی، ظاهرا حجت بر مردم تمام شده است؛ اگر کسی بگوید احمدی نژاد برنده این انتخابات بوده، انگار که گفته ماست سیاه است. این انتخابات احمدی نژاد را نماد دروغ، خیانت، رذالت، پستی و حقارت کرد و طرفداران او را در منظر مردم، هم ارز او قرار داد. مردم این روزها فرقی قائل نیستند میان آن لباس شخصی ای که با باتوم برقی تن معترضان را سیاه و کبود می کند یا آن تک تیراندازی که مغز و گلوی معترضان را نشانه می گیرد، با کسی که به احمدی رای داده و در چنین شرایطی همچنان از او حمایت می کند.. این مسئله در جامعه ای مثل ایران که معمولا افراد نظر صریح خود را نسبت به یکدیگر و چشم در چشم هم ابراز نمی کنند، پدیده ای قابل مطالعه است و ظاهرا حکایت از اعتماد عمیق مردم به قدرتمندی "محک" شان دارد. آنها دیگر ابایی از این ندارند تا به راحتی رو در روی هم بایستند، چشم در چشم هم شوند و یکدیگر را خائن به وطن و خون های به ناحق ریخته شده خظاب کنند.
انگار که از منظر مردم، این انتخابات و وقایع بعد از آن، غربالی به دست داد تا بتوانند از طریق آن، دوست و فامیل و آشنا و همکارانشان را به کلی بتکانند و بعد از اینکه دیدند چه کسی طرفدار حق و چه کسی طرفدار باطل است، درباره آینده روابط اجتماعی خود تصمیم های تازه بگیرند...
14 نظر:
ولی در شهرستانها به مدد صدا و سیما تقریبا تمام این صفاتی که برای احمدینژاد ذکر کردید، با نام میرحسین هم ردیف شده. میرحسین آمار دروغین داده، تهمت زده، توهین کرده، در جامعه ایجاد اغتشاش کرده و ممهتر از همه، روبروی نمایندهی خدا روی زمین ایستاده!
ولي من فكر مي كنم روابط خويشاوندي بايد پايدارتر از اين باشه كه بخواد با اين چيزها بهشون لطمه وارد بشه
اخيرا شنيدم دستاندركاران در توجيه وضعيت حال به معترضان خودي چنين ميگويند: «شما از پس پرده بيخبريد... اين قرنطينه(اتخابات اينشكلي) به اين سبب روي داده كه ميراث امام از بيماري خطرناك در امان بماند.» بيماريكه آنان مي دانند و آنان روايتش ميكنند.
من البته احساس ميكنم روي من، و تمام غزلهاي حافظ، و خانواده و كسانم، و نعش شيخفضلالله و جنازه همت، و پرچم منقوش به فريادهاي شبانه مردم، و نيمكتهاي دانشگاه، و قبر خميني، و سفره هفتسين، و قهوه نيمخوردهاي كه علاقه به ادامه نوشيدنش داشتم، حسابي بالا آوردهاند. شيرآب را هم به حكمتي كه فقط خودشان ميدانند، بستهاند. هم بوي بدي ميايد، هم چشم را باز نگهداشتن، نصيبي جز تماشاي كثافات ندارد.
پس امروز، دانههاي مرگ شيرينتر از شيرو شكّر است.
نه عزیزم .تند برویم با مخ میخوریم زمین. ارجاعت میدهم به نوشته هائ بهاره آروین.http://baharvin.blogfa.com/
اوهوم. موافقم باهات. بد جوري همه سعي در واكاوي افكار همديگه و سنجش سطح عواميت يا آگاهي همديگه دارن و مدام همديگه رو محك مي زنن كه از كدوم منطق پيروي مي كنن و با كي طرفند.
خب آدم دلش مي خواد بدونه اين دولت رو شونه هاي كي سواره و پشتش به كي ها گرمه و چه آدمهاي عامل كه نه، پشتيبان اين ستم هستند.
پونه
پونه
كبريت
كبرييييييييييت
بيا ميدونگاه تا قضيه اش رو بفهمي
جلدي اومدييييييييييا
:)
به مهرناز گلستانه:
اين تند رفتن نيست. اين روشن كردن وضعيت زندگي است. در نسبت به حق و آزادي. نسبتي كه از پيش مي دانيم كاملا نسبي است. تلاش ادمي براي ميل به حق ارزشمندترين رفتارش در طول تاريخ بوده و خواهد بود.
من به هيچ نوشته اي ارجاعت نمي دهم. به خيابان هاي تهران و بغض فراگير در ايران رجوع كن.
حالا بد هم نیست این "ناشناس" های عزیز، "شناس" بشن ها!
هركهآمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب
زان چه حاصل جز دروغ و جز دروغ؟
زين چه حاصل جز فريب و جز فريب؟
به مهرناز:
بهاره آروین هم که همین رو گفته که من دارم می گم!
http://baharvin.blogfa.com/post-398.aspx
به مریم،
موضوع نگران کننده فاصله گرفتن نخبگان از متن جامعه ایرانی است. ندیدن قشر کثیری از مردم که به ا.ن رای دادند بسیار بسیار خطرناک و برای جنبش سبز گمراه کننده است. فضای غالب دنیای مجازی هم فعلا بیشتر به این سمت هشدار آمیز میرود. جوری وا نمود میکند که انگار هیچکس در این مملکت به ا. ن رای نداده. من میگویم این انکار سر زیر برف کردن است. تتیجه اش هدف گیری بر اساس پیشفرضهای غلط است و نهایتا سرخوردگی مجدد.
تحلیل آروین از این اسیب مصون مانده. و در برنامه پیشنهادی خودش این قشر که به نظرش اکثریت هستند را هم به خوبی دیده. برنامه ریزی برای دراز مدت.
لطفا در نظر داشته باش که اینجا بحث من کم و کیف تقلبی که قطعا صورت گرفته نیست.
میخواهم بگویم اگر میگویی "دروغ شاخدار" مواظب باش به دام فریبی از این نوع که میگویم نیفتی. تمام نگرانیم همین است.
مهرناز
مهرناز:
دقیقا با این حرف تو موافقم.
من هم ابدا معتقد نیستم که کسی به احمدی نژاد رای نداده است؛ او هم پایگاه های خودش را قطعا دارد و این انکارناپذیر است. منتها حرف اصلی من این است که تقلب بیش از حد لازم "شاخدار" بوده است؛ با راه حل های بسیار آرامتر و بی دردسرتری هم می شد احمدی نژاد را از توی صندوق بیرون کشید.
لحن این نوشته هم البته می پذیرم که کمی تند شده است!
من هم با مهرناز موافقم
ارسال یک نظر
شما چی فکر می کنید؟