مجید مجیدی سازندهی اولین فیلم تبلیغاتی میرحسین موسوی هفته گذشته در مراسم دیدار هنرمندان با رهبر شرکت کرد و در آن جمع
به سخنرانی پرداخت. او که برای ساخت آن فیلم انتخاباتی، معمولا همراه موسوی در دیدارها و سخنرانیها و سفرها حاضر میشد، به دلیل حضورش در جمع دیدارکنندگان با رهبر و اشک ریختناش، از سوی بسیاری مورد شماتت قرار گرفت که
اشک کباب موجب طغیان آتش است! تا جایی که یکی از
نویسندههای طناز وبلاگستان هم ارادت را به مجیدی به حداکثر رساند و به او گفت: خفه شو بگیر سرجات بنشین؛ بگذار دهنمکی حرفاشو بزنه.
وقتی مجیدی به جبههی هواداران میرحسین پیوست و کارگردان اولین فیلم انتخاباتی او شد، از کسی اجازه گرفت؟ یا وقتی مجیدی چندی قبل، ناظر به نظریات عبدالکریم سروش دربارهی منشا وحی و قرآن، گفت که
او کافر است، از کسی اجازه گرفت؟ آیا اساسا کسی لازم میدید که در این موارد، آدم عاقل و بالغی مثل مجیدی، برای تصیمات شخصی و اعتقادی زندگیاش از کسی اجازه بگیرد؟ در واقع باید پرسید کسانی که مجیدی را سبز میدانند و از این دیدار برآشفته شدهاند، مگر یادشان رفته بود او چندی قبل حکم تکفیر سروش را هم صادر کرده بود؟ مگر کسی نمیتواند هم سازندهی رنگ خدا باشد، هم در محضر رهبر اشک بریزد و هم کارگردان فیلم انتخاباتی میرحسین باشد؟
یک جای این معادلهی منتقدان اشکال دارد؛ نمیتوان مجیدی را فردی عامی و بیاطلاع در نظر گرفت؛ دست کم فیلمهایی که این آدم تا به حال ساخته است، یک منش رفتاری و خصوصیت اخلاقی را در او، بیش از سایر صفاتاش به نمایش گذاشته است و آن صداقت است؛ هر چند که در این راستا، کافر نامیدن کسی، بههیچوجه مسئولیت اخلاقی مسلمانی که بویژه تخصصاش هم زیر و بالاهای امور فقهی و دینی، نیست، محسوب نمیشود.
به نظر میرسد آنچه منجر به انتقادات فعلی به مجیدی شده است، وجود یکی از پیشفرضهای زیر در ذهن معترضان باشد:
اینکه همهی طرفداران موسوی مثل هم فکر میکنند.
اینکه اگر کسی طرفدار سبز شد، باید هرگونه مراودهای را با غیرسبزها حرام اعلام کند.
اینکه فقط بخشی از عملکرد فرد را که به باورهای ما نزدیکتر است، معیار ارزیابی دربارهی آنها قرار بگیرد و و سایر جنبهها در تلاشی خستگیناپذیر در ذهن به عقب رانده شود.
اینکه همهی کسانی که از رویدادهای بعد از انتخابات و کشتارها و شکنجهها ناراحت هستند، باید مشابه یکدیگر واکنش نشان دهند.
×
البته به همان اندازه که مجید مجیدی حق دارد در مقام یک مسلمان، اظهارات سروش را رد کند، دیگران هم حق دارند به مجیدی اعتراض کنند که چرا در چنین دیداری حاضر شده است؛ ولی نباید از یاد ببریم که هر کسی خشونت را با ابزار و به شیوهای اعمال میکند که بیشترین تسلط را به آن دارد؛ یکی در خیابان باتوم دارد، یکی در صداوسیما میکروفون دارد، یکی در نمازجمعه تریبون دارد، یکی تنفگ دارد و یکی هم شیشه نوشابه دارد.
مباد و نیاد روزی که اگر شیوهی کسی، نوشتن و ابزارش، قلم است، به جای نقد عمل مخالفاش و بیان نظر کاملا شخصی خودش، قلم را تبدیل به باتوم و شیشه نوشابه کند و در کمال خونسردی به حق انتخابهای شخصی طرف مقابل تجاوز کند.
منتشر شده در
نیم نما