مرداد ۱۷، ۱۳۸۸

آن چادری که به سرش کردند

نازَک افشار، در دادگاه، عکس از ایسنا

نازَک افشار، بیرون از دادگاه، عکس از رادیو زمانه

محاکمه‌ی اولین زن ایرانی در سلسله اعترافات اخیر انجام شد. نازک افشار کارمند بخش فرهنگی سفارت فرانسه در تهران، اولین زنی است که اعترافات‌اش در خوادث اخیر در دادگاه پخش می‌شود. آرش نعیمیان، پسر خانم افشار در گفت‌وگو با رادیو فردا گفته است که مادرش جمعه قرار بوده است به پاریس برود. یعنی این خانم روز پنجشنبه شب بازداشت شده است و روز شنبه برای اعتراف در بیدادگاه آماده شده است! دادگاهی که اساسا قرار بوده روز پنجشنبه برگزار شود، یکی از معترفان‌اش تازه پنجشنبه شب دستگیر می‌شود و صبح شنبه با چهره‌ای درهم‌شکسته اعتراف می‌کند که اغتشاشگر است!

مقایسه‌ی عکس خانم افشار در دادگاه و بیرون از آن، به روشنی می‌گوید که در این تنها سی ساعت، چه بر او رفته است. البته عکسی که از نازک افشار در بیدادگاه منتشر شده است، دست کمی از عکس‌های ابطحی و زیدآبادی و تاجرنیا ندارد؛ ولی این زن با چشم‌هایی پف‌کرده، سربند سیاه، شانه‌هایی فرو افتاده و چادری که آنقدر محکم به خودش پیچیده که حتی پیشانی‌اش را هم پوشانده، بیش از آنها، تحقیرشده، مستاصل، ترسیده و بی‌پناه به نظر می‌رسد.

عکس تاجرنیا را می‌بینیم که همیشه صورت کاملا اصلاح‌کرده داشته است و توی دادگاه ریش‌اش بلند شده و موهای سفید پنهان در ریش، او را به مراتب پیرتر و فرتوت‌تر نشان می‌دهد. یا احمد زیدآبادی که نگاه‌اش بسیار غم‌زده است و خطوط چهره‌اش عمیق‌تر شده است و موهایش آشفته و درهم و نشُسته است. نگاه این زن هم غم دارد؛ مثل زیدآبادی. درد دارد مثل تاجرنیا؛ اما" ترس" دارد بیش از هر چیز دیگر. زیدآبادی و تاجرنیا و ابطحی و همه‌ی دیگران فعال سیاسی‌اند. ولی این زن مادری است که اگر بگویند گوش پسرت را کشیدیم، به هر چیزی ممکن است اعتراف کند.
صورت همه‌ی این مردها را اگرچه شکنجه و فشار به این حال و روز انداخته؛ ولی هر آنچه از درد بر آنها رفته و قابل مشاهده است، جزئی از طبیعت‌شان است؛ به شکلی طبیعی ریش مرد بلند می‌شود ... به شکلی طبیعی موهای آدمیزاد، زیر درد و رنج و فشار سفید می‌شود... به شکلی طبیعی فشار روحی و تحقیر و ناامیدی، خطوط صورت آدمیزاد را پررنگ‌تر می‌کند و شیارهای دور چشم‌ها و لب‌ها و پیشانی را عمیق تر... اما به شکلی طبیعی چادر به سر زن نمی‌رود؛ به شکلی طبیعی چادری گلدار به سر زنی که نام‌اش "نازک" است، نمی‌رود، به شکلی طبیعی چادری مندرس به سر زنی که کارمند بخش فرهنگی سفارت فرانسه است، نمی رود و به شکلی طبیعی زنی با این نام و شغل و سوابق، با چنان چادری جلو چشم لنز دوربین عکاسان و تلویزیون‌های ایرانی و خارجی حاضر نمی‌شود؛ آن هم در دادگاهی که تبعه‌ی فرانسه‌اش با روسری ساتن و مانتوی کوتاه نشسته است.

شاید برای تاجرنیا و زیدآبادی و دیگران 50 روز زمان لازم بود تا جنس نگاه‌هایشان بشود آن چیزی که امروز در عکس‌هایشان می‌بینیم؛ ولی همان سی ساعت با "آن چادری که به سرش انداخته‌اند" برای خرد کردن و حقیر کردن زنی که نام‌اش "نازک" است و 18 سال است که مشغول کار فرهنگی است، کفایت می‌کند...

منتشر شده در روزنامه

0 نظر:

ارسال یک نظر

شما چی فکر می کنید؟